بر خلاف باور عمومی که زبان را تنها وسیله ارتباطی میداند، کارشناسان، دانشمندان و فیلسوفان زبان را جهان معنوی یک جامعه می دانند که چگونگی فکر کردن و درک احساسات یک جامعه وابسته به آن می باشد. حتی در برابر حوادث گوناگون نوع واکنش یک جامعه را زبان آنان تعیین میکند.
زبان یکی و شاید مهمترین فاکتور فرهنگی یک جامعه است که در آن ژنتیک معنوی یک جامعه نهفته است.
با مطالعه زبان یک ملت می توان به طرز تلقی آن ملت از خود و دیگران و جهان پی برد.
به همین دلیل است که بسیاری از جوامع پیشرفته سعی در تقویت زبان ملی خود و جلوگیری از دخالتها و نفوذ بی مورد سایر زبانها در زندگی روزمره مردم خود دارند.
چرا که کاملا آگاهند که نفوذ یک زبان دیگر در عرصه زندگی عمومی یک جامعه آغازگر نفوذ فکری و فرهنگ جامعه دیگر در سپهر حیات ملی جامعه خودی است.
واین یعنی اینکه جامعه خودی نه بر پایه معیارها و ارزشهای خویش که با چشم دیگری جهان را خواهد دید، و با ذهن دیگری جهان را درک خواهد کرد.
و این یعنی تسلیمیت فرهنگی.
ملتی هم که از لحاظ زبانی، فرهنگی و معنوی تسلیم دیگران شد، خود به خود به مرور زمان تبدیل به دیگری خواهد شد.
بهترین مثال در این زمینه کشور مصر است که با داشتن تاریخی چند هزار ساله و آن تمدن باشکوه اکنون در نتیجه تسلیم شدن در برابر زبان عربی نه تنها خود را عرب می داند که داعیه رهبری جهان عرب را نیزبه دوش میکشد.
حکومت پهلوی با رسمی کردن زبان فارسی در آزربایجان و ظلم در حق زبان تورکی و سعی در به حاشیه راندن این زبان کهن و غنی می خواسته همان بلایی را بر سر ملت تورک آزربایجان بیاورد که بر سر مردم مصر در هزار وچند صد سال قبل آمد.
حکومت پهلوی سعی داشت همزمان که به تضعیف و نابودی زبان تورکی می پرداخت. به رشد و تقویت زبان دری نیز پرداخته و با جایگزین کردن این زبان، ملت تورک آزربایجان را از لحاظ فرهنگی و معنوی تسلیم خود سازد. دیگر بر بسیاری از انسانها مشخص شده است که جامعه تسلیم از لحاظ فرهنگی و زبانی جامعه است که عشق به رهایی و آزادی ملی را نیز نخواهد داشت.
نمونه آن رأی منفی مردم اسکاتلند دررفراندوم برای استقلال آن سرزمین بود، چرا که در طی سالهای اشغال این سرزمین توسط انگلیس زبان ملی اسکاتلند از بین رفته و تنها کمتر از یک درصد از اسکاتلندیها قادر به تکلم به این زبان می باشند.