ظهور امپراتوری کوشانیان، واقعه ی مهمی در آسیای مرکزی به شمار می رود. منابع فراوانی در این باره در دست است. چینی ها آنان را با عنوان "کویی شو آنگ" می شناختند که بخشی از هسیونگ نوها یا یو اچی ها به شمار می آمدند. قدیمترین منبع در باره ی کوشانیان، گزارشی است از سرلشکر "پن یونگ" به امپراتور چین. این سرلشکر اوضاع نظامی کوشانها را ظبط کرده و از توان نظامی و آرایش استحکامات آنان خبر می دهد. این گزارش به سال 125 میلادی نوشته شده است. اما در کتب تاریخی می توان علاوه بر مورخان بزرگی چون هرودوت[1]، از تحلیل گران تاریخ آسیای مرکزی نیز نام برد و در کتاب های "تاریخ تمدن" "ویل دورانت" و "توین بی" نیز جای خاصی دارند. از این گذشته می توان دقیقترین اطلاعات در باره ی چگونگی و تمدن کوشانها به اثر سه جلدی "نگاهی به تاریخ جهان[2]" اثر ماندگار "جواهر لعل نهرو" که دارای برداشتهای صحیح و انسانی از تاریخ کوشانها را در بر دارد به دست آورد. بینش و دید انسانی یه سیاسی و عالم به فرهنگ و ادب بیش از یک مورخ در دنیای امروزی قابل وثوق است. خوشبختانه در این عرصه سازمان جهانی یونسکو نیز قدن جلو نهاده و با بکار گماردن بهترین متخصصان بی غرض دانشگاههای جهان، زمینه های پژوهشهای تاریخی را فراروی دانشمندان قرار داده و باز هم جای خوشحالی است که موسسه ی مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ترجمه و نشر این آثار را به انجام رسانده است. در چند کتاب از این مجموعه با عنوان "تاریخ تمدن آسیای مرکزی" که تا امروز از چاپ 4 جلد آن باخبر هستم به این مساله پرداخته و دهان برخی یاوه گویان آریامهری ایران را بسته است.

   طبق اسناد تاریخی، کوشانیان از تبار هون ها هستند که در تاریخ با عناوینی چون سکاها، سرمت ها و ماساژتها معرفی شده اند. کوشانها حدود نیمه ی اول قرن اول میلادی امپراتوری خود را سامان دادند و تا اواخر قرن سوم میلادی دوام آوردند. امپراتوران برجسته ی کوشانها عبارتند از : کوجولا کدفیسس، کانیشکا، واسیشکا و هویشکا و دیگرانی که حدود سه قران از بلخ تا بنارس و از کشمیر تا سند، امپراتوری قدرتمندی را پدید آوردند و در همسایگی هم تباران خود – پارتها یا اشکانیان حکمرانی کردند. بیشتر تاریخ پردازان و تحلیل گران تاریخ، کوشانیان را سکایی دانسته و خوشبختانه در ربع چهارم قرن گذشته کتیبه ها، کتابها و هزاران سکه به دست آمده است و دست تاریخ نگاران را باز گذاشته تا به حقایق تاریخی نفوذ کنند. از روی همین اسناد بدست آمده می توان از فرهنگ و تمدن کوشانیان و وابستگی آنان به سکاها و سرمتها و ماساژتها سخن گفت. در حالی که تا اواخر قرن گذشته ابهاماتی در این باره وجود داشت، حفریات باستان شناسی توانست بسیاری از این ابهامات را حل کند به طوری که امروز جمله بر این باور رسیده اند که کوشانیان هند، سلسله ای از سکاها و یا تورک تباران هستند. کوشانیان با همسایگان غربی خود – پارتها یا اشکانیان از یک تبار بوده و لذا در بین ایندو امپراتوری کشمکشهای اندکی وجود داشته و تا حد زیادی رفتارهای دوستانه و روابط خوب همجواری بین این دو امپراتوری وجود داشته است. تنها در اواخر امپراتوری است که همگام با ساسانیان به سقوط امپراتوری اشکانیان همت می کنند و خود نیز هرچند سقوط می کنند، ولی کجدار و مریز تا قرن نهم میلادی عرض اندام می کنند و به این زودیها از بین نمی روند.

   از کتیبه های مهمی که از این سلسله به دست آمده به دوران امپراتوری کانیشکا، سانچی، و هویشکا در قرنهای اول و دوم میلادی مربوط می شوند. آنچه از دل تاریخ برمی آید این است که کوشانیان با چین، روم، توران و ایران رابطه داشته اند. آنان با حراست از جاده ی ابریشم، راه تجارت ابریشم و کالاهای چینی را به روم و کشورهای دریای مدیترانه را فراهم آورده و خود از سود آن بهره می بردند و با تمدن های غرب و شرق آشنا می شدند. روابط تجاری با این کشورها می توانست در فرهنگ و مدنیت آنان تغییرات اساسی ایجاد نماید و کوشانها از این نعمت به خوبی استفاده کردند. می دانیم موسس این امپراتوری – کوجولا کابل را از دست اشکانیان بیرون آورد و هرچند که تهدیدی دائمی در مرزهای شرقی آنان به شمار می آمد، ولی برخوردهای نظامی اندکی بین ایران اشکانی و کوشانی به وجود آمد. اما ساسانیان موفق شدند هردو امپراتوری – کوشانیان و اشکانیان را از بین ببرند. اردشیر نخستین شاه ساسانی اشکانیان را به سختی شکست داد و تمام آثار باقیمانده از آنان را با عداوت بی پایان از بین برد، در حالی که کوشانیان با وجود شکست از ساسانیان تا قرنها بعد از آنان نیز باقی ماندند.

   در کتیبه های بدست آمده از روابط خوب کوشانها با چینی ها سخن می رود. این کتیبه ها خبر می دهند که سفیران کوشان هدایایی از پوست شیر و ببر را خدمت امپراتور چینی تقدیم کرده و در قبال آن هدایای دیگری را می گیرند و به امپراتور کوشان می رسانند. کتیبه های کانیشکا در متورا، کائوساسی و سارنات به دست آمده اند. سکه های او تا نقاط دور دستی در شرق توزیع می شده است.

   در مورد مذهب کوشانها، بسیاری از مورخین و تحلیل گران(از جمله مانشن هافمن و جواهر لعل نهرو در عصر حاضر) با وجود تبار تورک و سکایی آنان، از آزادی مذاهب و ملیت های مختلف سخن رانده اند و معتقدند که در امپراتوری وسیع کوشانها، همه ی ملت ها و صاحبان اعتقادات دینی در انجام مراسم خود آزاد بوده اند. کوشانها باور و اعتقاد به اولوهیت شاهان خود را نیز از هندیان و چینیان گرفته بودند و شاه خود را با صبغه ی الهی می دانستند. مجسمه های فراوانی نیز که از کوشانیان بدست آمده است تاثیر هنر هندی در آنها کاملا مشهود است و امروزه مجسمه های فراوانی در دست می باشد. دین بودا را نیز کوشانیان از هندیان و چینیان اخذ کرده اند.

 

تمدن کوشانیان:

   در قرن اول میلادی، پیشرفتهای چشمگیری در حیات اجتماعی و اقتصادی ملل آسیای مرکزی به وقوع پیوسته بود. شواهد باستان شناسی نشاندهنده ی بهره برداری شدید از زمین های کشاورزی و ایجاد واحه های کشاورزی می باشد و شبکه های آبیاری در سرتاسر امپراتوری ایجاد شده بود. در شهرهای بزرگی چون قندهار و بخارا تمامی دشتها و زمینهای زراعی با مدیریت انسانها گزارش شده است. وجود کانالهای آبیاری در سرتاسر آسیای میانه نشان از تمدن بالای آنان دارد[3]. مورخان از رونق بالای دامداری و دامپروری همراه با کشاورزی پیشرفته در میان ترکان سخن رانده اند. همچنین پیشرفت در اصلاح ابزارآلات کشاورزی را نیز فراموش نکرده اند. محصولات متنوع کشاورزی، انواع غلات، هسته ی میوه ها و سبزیجات نشان از پیشرفت باغداری و شهرنشینی است. همچنین پرورش دام در حیات مردم نقش اساسی ایفا می کرده است و تولیدات لبنی از ارزش غذایی تولیدات آنان خبر می دهد و تنوع تولیدات و صنایع دستی نیز از جمله ی گزارشهای مورخان آن دوره است. پشم و پوست دامها باعث رشد صنایعی در نساجی و لباس مردم بوده است. همچنین پیشرفت قابل ملاحظه ی مردم آسیای مرکزی بویژه کوشانیان در سفالگری، فلزکاری، آهنگری، نساجی، جواهر سازی و ابزارسازی قابل استنباط است. آثار بدست آمده نیز همه ی این صنایع را اثبات کرده است. ظروف فلزی، وسایل تزیینی، سلاحهای بدست آمده از حفاری ها نشانگر پیشرفت این صنایع در بین مردم آسیای مرکزی است. شمشیرهای بلند تا 120 سانتیمتر، نیزه و سنان، فلاخن، تیر و کمان از ابزارها و سلاحهای کشف شده هستند.

   عمارتها و ساختمانهای بازمانده از کوشانها نیز در مناطق مختلف هند قابل مشاهده است. مجسمه ها و ستونهای تزیینی بناها نیز نشانگر پیشرفت آنان در امر معماری و ساختمان سازی است. ضرب سکه نیز نشاندهنده ی هنر و صنعت کوشانیان است. سکه شناسان از انواع سکه های کوچک و بزرگ از جنس های متنوع طلایی، نقره ای، مسی و غیره یاد کرده و به خوانش خط آنها موفق شده اند. تصاویر سکه ها نیز از نکات قابل توجه این موضوع است. محققان اعلام کرده اند که سکه های طلا و نقره در روابط بین دولتهای مختلف کاربرد داشته و سکه های مسی در داخل امپراتوری مورد بهره برداری واقع می شده است. اما کشف سکه های مسی در نقاط دور افتاده و مختلف نشانگر وسعت این امپراتوری نیز هست. از این نوع سکه ها در شرق ایران، جنوب تاجیکستان، ازبکستان، کناره های آمودریا و خوارزم به دست آمده اسند. نکته ی جالب توجه دیگری که محققان بدان اشاره کرده اند رواج سکه های طلا و نقره ی اشکانیان در میان کوشانیان است. نوشته ها و تصاویر روی سکه ها محققان را بدین نتیجه رسانده است که کوشانیان برای مردم تحت سلطه ی خویش آزادیهای مذهبی و ملی را ارزانی داشته است[4]. پژوهشگران کوشانها معتقدند که در این امپراتوری مذاهب مختلف در کنار یکدیگر می زیسته اند. دلیل این نظر را در این می یابند که اگر تنها یک مذهب وجود داشت و بدان حساس بودند صاحبان مذاهب دیگر مورد آزار قرار می گرفتند و برخوردهایی بوجود می آمد؛ اما تاریخ خبری از این گونه جنگها به ما نمی دهد. تردیدی هم نیست که بینشهای دینی و مذهبی ملت های متنوع کوشانها تاثیر متقابل داشته اند. مثلا نمی توان از تاثیر دینهای چینیان، ایرانیان و شمنیزم گذشت و به نحوی می توان این تاثیرات را در آثار بدست آمده از مجسمه ها، عمارتها و غیره یافت. می توان پرستش خورشید از طرف ماساژت ها، شمنیزم هونها، مجسمه ی بودا از چینیان و دیگر علایم ملل هند را در جای جای آثار کوشانها مشاهده کرد. اما اسامی بجا مانده از حکمرانان کوشانها نیز نشانگر ترک تبار بودن آنان است. یبقوهای کوشانی بسیار تکرار شده اند که شکل اولیه ی این کلمه را به صورتهای هیااو، یااو، یاوو و یابگو مشاهده کرد که بعدها به شکل یبقو درآمده است[5]. این عنوان در کتب تاریخی اعراب و پارسیان نیز دیده شده اند[6]. در نوع حکمداری کوشانیان همین بس که آنان دارای یبقوهای مختلف در مناطق مختلف بوده اند و یا به عبارت امروزی، یبقوهای کوشانی نشانگر وجود نوعی فدرالیسم در حکومت آنان بوده است. سخن آخر در فرهنگ و تمدن کوشانها اشاره به شباهتها و نزدیکی زبان و فرهنگ سکاها و کوشانها نسبت بهمدیگر است که دانشمندان بسیاری بدین موضوع پرداخته اند[7].

   دقت در شهرسازی کوشانها، ما را با تنوع و هنر معماری آنان آشنا می سازد. محققان چهار منطقه باری هنر آنان شمرده اند که عبارتند از:

بلخ یا تخارستان در حوضه ی آمودریا

آراخوزیا – نکارهارا در کابل و جلال آباد افغانستان

قندهار در پاکستان

متورا در هندوستان

آنان دورادور شهرهارا با دیوارهای قلعه ای می ساختند که پهنای دیوارها 8 الی 12 متر و ارتفاع آن بین 15 الی 20 متر بوده است. شهرها را در داخل آن محصور می کردند و در اصل نوعی پناهگاه به حساب می آمدند. تزیینات ساختمانها نیز بسیار ساده بوده و غالبا دیوارهای صاف را ترجیح می داند که پنجره های شکاف مانندی در تنه داشتند و از پوشش گج روی دیوار استفاده می کردند. تعداد زیادی از گچ بری های درون عمارتها، همچنین تندیسهایی از این نوع در دست است. وجود معابد مذهبی مانند معابد بودایی در زمان کوشانیان ساخته شده و تزیینات بکار رفته نیز تاثیر نهر چینی و هندی کاملا مشخص است. از عمارت های بدست آمده می توان به نمونه های ذیل اشاره کرد:

سرخ کتل - در 14 کیلومتری پل خمری یا 232 کیلومتری کابل

تیلا تپه – 5 کیلومتری شمال شبرقان – حفاری و کشف در سال 1978

معبد دلبرجین – در 4 کیلومتری شمال غرب بلخ

بگرام – 64 کیلومتری شمال شرقی کابل – در سال 1936 الی 1946

هدا – 8 کیلومتری جنوب جلال آباد

پاتیاوه – نزدیکی بگرام

تپه سردر – در جنوب غزنه نزدیک بزرگراه کابل – قندهار – در سال1959 [8].

   خوشبختانه از کوشانها کتابها و کتیبه های فراوان بدست آمده است که می توان بر اساس آنها نسبت به ریشه ی تورانی یا سکایی کوشانیان قضاوت کرد که در این باره در مقالات بعدی سخن خواهیم گفت.

 
****
 

[1] تاریخ تمدن های آسیای مرکزی، کتابی از یونسکو، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1365.

[2] جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، تهران، 1366.

[3] ب.ا.لیتوینسکی، شهرها و زندگی شهری در قلمرو کوشانها، تهران، 1377، ص69.

[4] ل.للکوف، مذهب در امپراتوری کوشان، ترجمه: س.سیرکار، تهران، 1375، ص103

[5] تاریخ تمدن های آسیای مرکزی، همان، ص110.

[6] همان، ص370.

[7] پوگا چنکوفا، هنر کوشان، ترجمه:م.جوینده، تهران، ص133.

[8] ی.ا.زادنپروفسکی، کوچ روهای شمالی آسیای مرکزی پس از حمله اسکندر، تهران، ص321.

جمعه 2 تیر 1396