جانیم آذربایجان

تلگرامدا کانالیمیزا قاتیلین https://t.me/tarihbastan @tarihbastan

🎪🎪🎪اهمیت تبلیغ و شناخت الفبای تورکی اورخون و سایر الفباهای تورکی :

                     

👑👑👑معمولا افرادی که در جهت تحقیر هویت تورکان قدم بر می دارند در مباحثی که رخ می دهد از کم اطلاعی طرف مقابل سو استفاده کرده و اینگونه می گویند که تورکان از ابتدا الفبایی نداشته اند و خط کتابتشان فارسی بوده,تا اینگونه بتوانند بر نیات شومشان سرپوش گزاشته و توجیه نمایند.پس یکی از فواید تبلیغ و یادگیری(در حد توان و کلی )الفباهای تورکی بر ما مشخص می شود.جای گفتن دارد که کمتر قومی الفبای مخصوص خود رادارد و البته الفبای تورکی اورخون که قدمتی حداقل ۲۵۰۰ساله را دارد حتما در هویت تاریخی تورکان ارزش بسیاری دارد(در یکی از کورگانهایی که در ۵۰کیلومتری آلماتی قرار دارد سینی پیدا شد که دوسطر نوشته تورکی اورخون را بر رویش هک کرده بودند این نوشته ۲۵۰۰سال قدمت داشت.کتیبه های اورخون. ینی سی نیز تا ۱۵۰۰سال قدمت دارند)بنابرین اهمیت شناخت الفبای تورکی مشخص می شود.جدای از این مطلب باید گفت که تورکان علاوه بر الفبای رونیک یا اورخون دارای الفبای تورکی اویغوری نیز بودند که حتی در دوره تیموریان وایلخانیان و عثمانیان و... نیز رواج داشته.در عین حال بد نیتان و مکاران برای کم اهمیت نشان دادن الفبای اویغوری اینگونه می گویند که این الفبا بر گرفته از از الفبای سغدی است حال آنکه الفبای فارسی خودشان با هشت حرف ناتنی بر گرفته از الفبای عربی است!(جای گفتن دارد که تاریخ نویسان تورکان اویغور را متمدنترین قوم تورک  نامیده اند ).علاوه بر این الفباها الفبای تورکی سایا نیز تا صد سال پبش در بین تجار و بازر گانان رواج داشته که خطی برای حساب و کتاب بوده است(در تورکی سایماق همان شمارش کردن می باشد) که ای الفبا نیز جای تحقیق دارد.🎪
(این مطلب توسط ادمین کانال تاریخ باستان فقط بعضی از الفبا های تورکان از ۲۵۰۰سال پیش را برسی کرده).                           
@tarixbastan                      
 قام,آیین,تاریخ و زبان باستان تورکان.                 ✴️✴️✴️

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
شنبه 1 مهر 1396

حرف "ق" و "گ" در زبان ترکی

حرف "ق" و "گ" در زبان ترکی

همانطور که میدانید زبان فارسی حرف "ق" ندارد و تمام کلماتی که دارای این حرف هستند و در زبان فارسی رسوخ کرده‌اند یا ریشه ترکی دارند و یا ریشه عربی.مثل چاقو که ترکیست و قدرت که عربیست.

اما تلفظ حرف "گ" که زبان عربی از آن بی‌نصیب است در زبان ترکی و فارسی امروزه متفاوت است.

اگر کلمه گئت‌(برو) را برای بیان به یک فارس زبان ارائه کنیم اینگونه تلفظ خواهد کرد " قئت" !!
و کلمه‌ "قند" را یک فارس زبان از دهان ما ترک زبانان "گند" میشنود!! چرا که تلفظ "ق" در زبان فارسی امروزه کاملا حلقی شده است.
مثال:گوگوش‌(خواننده معروف) ترک است و این لقب از سوی پدرش به او داده شده و فارس زبانان آن را گوگوش مینویسند ولی در حقیقت این کلمه همان "قوقوش" (پرنده قو) است.
در نوشتن کلمات ترکی دقت کنیم این دو حرف به جای هم قرار نگیرند.
بعضی از دوستان در نوشتن کلمات ترکی گاهی دچار این اشتباه میشوند:
"قال" (بمان) صحیح است نه "گال"
"قاماشیر" درست است نه"گاماشیر"
"قوروپ"(گروه) صحیح است نه "گوروپ".
لازم به ذکر است که حرف "غ" در زبان ترکی وقتی در اول کلمه قرار بگیرد به "ق" تبدیل میشود. ما کلمه "غلط" را "قلت" تلفظ میکنیم ولی با این رسم‌الخط موقع نوشتار "غلط" مینویسیم.اما با حروف لاتین "Qәlәt" نوشته خواهد شد.همینطور است:
غایب⇠Qayib(قاییب)
غلام⇠Qulam(قولام)

زبان ترکی را یاد بگیریم و به فرزندانمان یاد دهیم. این زبان نظیر ندارد.

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
سه شنبه 1 فروردین 1396

فعل در ترکی آذربایجانی-(فعل از نظر نحوی-افعال قیدی-صفات فعلی

1_ فعل از نظر نحوی
از نظر نحوی از چند منظر می توان به فعل نگاه کرد: لازم یا متعدی بودن ، معلوم یا مجهول بودن ، مثبت یا منفی بودن ، فعل اشتراکی ، فعل عطفی ، فعل اجباری.
در ابتدای مبحث دوم از فعل می خواهیم فعل را از منظر نحو بشناسیم:
1_1: فعل لازم و متعدی
فعل متعدی نیاز به مفعول دارد ولی فعل لازم بی نیاز از مفعول می باشد. برای یافتن نوع فعل از این نظر کافیست قبل از آن فعل «کیمی؟ ، نه یی؟» (چه کسی را؟ ، چه چیزی را؟) را بیآوریم و به آن پاسخ دهیم. برای نمونه نمی دانیم افعال «گئتمک ، یئمک ، آپارماق ، قاچماق» لازم هستند یا متعدی. کافیست آزمون فوق را اجرا کنیم: «کیمی گئتمک! ، نه یی یئمک (غذانی یئمک) ، نه یی آپارماق (کیتابی آپارماق) ، کیمی قاچماق!». ملاحظه می شود که دو فعل گئتمک و قاچماق در این سئوال نمی گنجند. لذا این دو لازم هستند و یئمک و آپارماق افعال متعدی اند.
البته بعضی افعال در مرز این دو تعریف قرار دارند و گاهی از گروه افعال لازم هستند و گاهی ممکن است نقش افعال متعدی را به خود بگیرند. مثلاٌ فعلی مانند «آچماق» در جمله ای مانند «قاپینی آچدی» نقش متعدی دارد اما در جمله ای مانند «گۆل چیچک آچدی» نقش لازم دارد. این نوع افعال را افعال دووجهی گویند.

1_1_ الف : تبدیل فعل لازم به فعل متعدی
در زبان ترکی به روشهای متنوعی می توان فعل لازم را به فعل متعدی تبدیل نمود. در این روشها یک پیوند به انتهای فعل لازم چشبیده و فعل متعدی ساخته می شود. این پیوندها عبارتند از:
o «ت» : با الحاق «ت» به انتهای فعلهای لازم «چۆرومک (فاسد شدن) ، قورخماق (ترسیدن) ، اوتورماق (نشستن)» خواهیم داشت: «چۆروتمک (فاسد کردن) ، قورخوتماق (ترساندن) ، اوتورتماق (نشاندن)» که همگی فعل متعدی هستند.
o «ار» : با الحاق «ار» به انتهای افعال لازمی چون «چیخماق (درآمدن) ، قوپماق (قطع شدن)» به افعال متعدی «چیخارماق (درآوردن) ، قوپارماق (قطع کردن)» می رسیم.
o «یر» : با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن) ، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرماق (فراری دادن) ، بیشیرمک (پختن)، اوچورماق (خراب کردن)»رسید.
o «یرت» : این پیوند ترکیبی از دو پیوند «یر» و «ت» و با همان نقش است. با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن) ، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرتماق (فراری دادن) ، بیشیرتمک (پختن)، اوچورتماق (خراب کردن)»رسید. ملاحظه می شود که از نظر وظیفه همان نقش «یر» را دارد. برای همین در هر دو حالت را می توان استفاده کرد و هر دو صحیح است.
o «دیر» : نسبت به بقیه پیوندها استفاده بیشتر و متداولتری دارد. جالب است که این پیوند هم به انتهای فعل لازم می چسبد و هم به انتهای فعل متعدی. البته با این تفاوت که فعل لازم را متعدی می کند و فعل متعدی را اجباری ، و این از توانمندیهای زبان ترکی است. مثلاً افعال لازم «گۆلمک (خندیدن) ، باریشماق (آشتی کردن) ، یانماق (سوختن)» به کمک این پیوند به افعال متعدی «گۆلدورمک (خنداندن) ، باریشدیرماق (آشتی دادن) ، یاندیرماق (سوزاندن)» تبدیل می گردند اما افعال متعدی «ایچمک (نوشیدن) ، یئمک (خوردن) ، آلماق (خریدن)» به واسطه این پیوند می توانند افعال اجباری «ایچدیرمک (مجبور کردن به نوشیدن) ، یئدیرمک (مجبور کردن به خوردن) ، آلدیرماق (مجبور کردن به خریدن)» را خلق کنند.
o «یز» : از متعدی سازان کم نقش و نادر است ولی به هرحال در ادبیات ما جایی برای خود دارد. اگر در جایی می خوانیم: «قالخیزماق (خود را بلند کردن و بپا خاستن) ، امیزدیرمک (شیر خوراندن) ، دویوزماق (خود را سیر کردن) ، قورخوزماق (ترس فرا گرفتن) » ، این افعال صورت متعدی از افعال لازم «قالخماق (بپا خاستن) ، اممک (شیر خوردن) ، دویماق (سیر شدن) ، قورخماق (ترسیدن) » هستند.

1_2: فعل معلوم و مجهول
در جمله ای با فعل معلوم ، جمله دارای فاعل است اما اگر فعل آن مجهول باشد ، فاعلی در جمله دیده نخواهد شد و فعل با مفعول در تعامل خواهد بود. اگر فعلی مجهول باشد ، ناگزیر باید از نوع فعل متعدی باشد.
با الحاق یکی از پیوندهای چهارگانه «ین» و «یل» به انتهای فعل متعدی ترکی می توان فعل مجهول ساخت. برای نمونه از روی افعال متعدی «یازماق (نوشتن) ، یئمک (خوردن) ، بوغماق (غرق کردن) ، بیلمک (دانستن) ، اوخوماق (خواندن)» به افعال مجهول «یازیلماق (نوشته شدن) ، یئییلمک (خورده شدن) ، بوغولماق (غرق شدن) ، بیلینمک (کشف شدن) ، اوخونماق (خوانده شدن)» می رسیم.

1_3: فعل منفی و مثبت
در ترکی با ترکیب فعل و پیوند دوگانه «ما/مه» می توان فعل را منفی کرد. برای نمونه می توان افعال مثبت «آلماق (گرفتن) ، باخماق ، دورماق (ایستادن) ، دئمک (گفتن) ، ایچمک (نوشیدن)» را به افعال منفی «آلماماق (گرفتن) ، باخماماق ، دورماماق (ایستادن) ، دئمه مک (گفتن) ، ایچمه مک (نوشیدن)» تبدیل کرد. در واقع «ما/مه» بعد از بن همان پیوند منفی ساز است و «ما/مه» دومی صائت اول نشانه مصدری «ماق/مک» است.
توجه: با چسبیدن =یوند «ما/مه» به انتهای فعل ممکن است اسم و صفت نیز درست شود. آنرا با فعل منفی اشتباه نگیریم. مانند: سۆرتمه ، چکمه ، قییما (قئیمه) ، قوورما ، دولما ، سۆرمه ، ساچما ، یۆرتمه ، دۆگمه ، تسمه 

1_4: فعل اشتراکی (قارشیلیق)
در زبان عربی بابی داریم به نام «مفاعله» که هر فعلی در آن قالب بیآید ، نقش دو طرفه می گیرد ، مانند: مناظره ، مباحثه ، مصاحبه ، متارکه ، منازعه ، مباهله و ... . این قابلیت در زبان ترکی با الحاق پیوند چهارگانه «یش» به انتهای فعل ساخته می شود. مثلاً برای افعال «وورماق (زدن) ، قووماق (راندن) ، سورماق (پرسیدن) ، دئمک (گفتن) » می توان به افعال مشارکتی زیر رسید: «ووروشماق (زدو خورد کردن) ، قوووشماق (با هم به رقابت پرداختن) ، سوروشماق (سئوال و جواب کردن) ، دئییشمک (با هم بحث و جدل کردن) ».
اگر فعل به صائت «آ/ا» ختم شود ، خصوصاً فعلهای مشتقی که از «لا/له» ساخته می شوند ، از پیوند «ش» به تنهائی استفاده می کنیم. برای نمونه فعل «آغلاماق» (گریستن) را در نظر می گیریم که حرف آخر بن آن صائت «آ» است. لذا فعل مشارکتی آن «آغلا+ش+ماق» یا آغلاشماق می شود. به همین ترتیب داریم: یاناشماق ، ساواشماق ، قاراشماق ، قوجاقلاشماق.

1_5: فعل عطفی یا بازگشتی (قاییدیش)
این نوع فعل نیز از شگردهای زبان ترکی است. در این فعل نتیجه فعل به صاحب آن فعل بازمی گردد. پیوند چهارگانه «ین» در انتهای بن فعل ظاهر شده و این معنی را به فعل می دهد. مثلاً برای افعالی مانند «یوماق (شستن) ، دئمک (گفتن) ، سۆرمک (هل دادن) ، اریمک (آب شدن) ، سویماق (پوست کردن)» می توان به افعال جدید زیر رسید که دارای نقشی متفاوت با فعل اصلی ولی همخانواده با آن می باشد: «یویونماق (استحمام کردن) ، دئیینمک (زیر لبی چیزی گفتن) ، سۆرونمک (یک پا ـ دو پا کردن و به تأخیر انداختن) ، ارینمک (تنبلی و سستی کردن) ، سویونماق (لباس درآوردن)».

2ـ افعال قیدی
با اضافه شدن پیوند به انتهای آن به شکل قیود زمانی ، کیفیت ، علت و ... درآمده و در کوتاهی جملات ترکی نقش بسیار حائز اهمیتی پیدا می کند. مانند: یاز گلنده (وقتی بهار می آید) ، باخاندا (وقتی نگاه می کند) ، گؤرجک (همین که نگاه کرد).
این قیود در دو گروه قیود زمانی و قیود کیفیتی و حالتی بحث می شوند. 
2ـ1: قیود زمانی
چند پیوند در زبان ترکی این وظیفه را برعهده می گیرند که در اینجا به اهم آن اشاره می شود:
o «آندا/انده» :که به انتهای فعل چسبیده و کلماتی مانند: آچاندا (هنگام باز کردن) ، گلنده (هنگام آمدن)، باخاندا (هنگام نگاه کردن) درست می کنند.
o «دیقدا/دیکده» که می تواند افعال قیدی مانند : «گؤردوکده (به محض دیدن) ، چیخدیقدا (به محض بیرون آمدن)» درست کند.
o «کن» که بسیار متداول است و جزو نادرترین پیوندهایی است که به یک صورت ظاهر می شود. مانند: آلارکن (ضمن گرفتن ، همینکه گرفت)
o «جاق/جک» : امروزه کمتر استفاده می شود و اگر هست در حد شعر استفاده می شود. مانند: گؤرجک (به محض دیدن) ، آلجاق (به محض گرفتن)
o «جاغین/جگین» : امروزه جای پیوند فوق را گرفته است. مانند: گؤرجگین (به محض دیدن) ، آلجاغین (به محض گرفتن)
o «دیقجا/دیکجه» : گؤردوکجه (هر بار که دیده می شد)
o «اینجا/اینجه» : آلینجا (تا وقتی او بگیرد) ، گلینجه (تا زمانی که او بیآید)

2ـ2: قیود حالتی ، کیفیتی ، علتی
چند پیوند در زبان ترکی این وظیفه را برعهده می گیرند که در اینجا به اهم آن اشاره می شود:
o «یب» : از تکرار ضمیر در دو فعل متوالی جلوگیری کرده و با نشستن به جای ضمیر فعل نخست جمله را شیوا می نماید. مانند «آلدی گئتدی» (گرفت و رفت) که به «آلیب گئتدی» تبدیل می شود. به همین ترتیب: «باخیب دوردو ، قاچیب دۆشدو ، آغلاییب یالواردی».
o «آراق/ارک» : در آذربایجان امروزه عادت دارند بگویند: «قاچا قاچا» (دوان دوان) ، آغلایا آغلایا (گریان گریان) ، ولی در ترکی ادبی با اضافه شدن این پیوند به انتهای کلمه این نقش ایفا می شود. مانند: قاچاراق (ضمن دویدن) ، آلاراق (ضمن گرفتن) ، گۆله رک (ضمن خندیدن) ، گئده رک (ضمن رفتن)
o «بان/بن» : آغلایابان (گریه کنان ، ضمن گریه) ، گۆله بن (ضمن خندیدن) 
o «آلی/الی» : من آلالی (همینکه گرفتم ، بجای آنکه من می گرفتم) ، سن باخالی (به محض اینکه نگاه کردی)
o «مادان/مه دن» : من آلمادان سن آلدین (بجای آنکه من می گرفتم ، تو گرفتی)
o «آ/ا» : در انتهای دو فعل متوالی می آید: آلا قاچا (بگیرد و فرار کند) ، گله باخا (بیآید و نگاه کند). این پیوند نقش «یب» را بازی می کند و همان معنا را می دهد. یعنی فرق نمی کند بگوئیم: «آلا قاچا» یا «آلیب قاچا».
o «آرـماز / ارـمز» : یک فعل دو بار تکرار می شود. به انتهای اولی پیوند زمان دائم «آر/ار» می آید و در انتهای دومی پیوند انکار دائمی «ماز/مز». مثلاً از «گلمک» (آمدن) داریم: گلر ـ گلمز (آمد نیآمد). برای نمونه می توان گفت: تعارفین گلر گلمزی وار (تعارف آمد نیآمد دارد) ، شانسین دوتار دوتمازی وار (شانس بگیر نگیر دارد).

3ـ وجوه فعلی
وجه فعلی نیز در زبانهای مختلف متفاوت است. وجه فعلی چنان مهم است که گاهی می تواند مستقلاً نقش فعلی بازی کند. هر زبانی از این لحاظ گسترده باشد ، می تواند امتیازی به نفع آن زبان از نظر گستردگی و تنومندی باشد.
در زبان ترکی وجوه فعلی با الحاق به فعل ، یک نقش مستقل بازی می کنند و گویا نمی توان آنرا به عنوان یک فعل مشتقی و ترکیبی درنظر گرفت. وجوه ترکی بسیار متنوع است و مانند مباحث گذشته تنها برای اشاره به موارد مهم آن رضایت می دهیم.

3ـ1: وجه خبری یا شهودی فعل
گوینده بلاواسطه انجام فعل را از جانب خود نقل می کند. می تواند در تمام زمانها (که در درس آتی خواهیم گفت) بیآیند. مثلاً در ماضی استمراری داریم: «یازیردیم» و در ماضی بعید هم داریم: «یازمیشدیم».

3ـ2: وجه نقلی (روایی ، غیرشهودی) فعل
برخلاف وجه خبری با واسطه و از زبان دیگری نقل می شود و گویا گوینده قطعیتی درباره آن ندارد. در زمانهای آینده در گذشته غیرقطعی نقلی ، ماضی بعید و ... کاربرد دارد. مانند: یازمیشام ، یازمیش ایدیم. این وجه با ترکیبات «ایمیش» شناخته می شود.

3ـ3: وجوه شک ، التزام ، تمنا ، آرزو ، تأکید ، نصیحت ، امر در فعل
از نظر محتوا شبیه هم هستند و در ازمنه مختلف می آیند: یازسییام ، یازسیمیشام ، یازیم ، یازام 

3ـ4: وجه استمراری فعل
تمام فعلهائی که در آن حالت استمرار و تداوم وجود دارد ، وجه استمراری دارند. مانند: یازاردیم ، یازیردیم ، یازار ایمیشام ، یازماقدایدیم ، یازماقدایام ، یازماقدایمیشام

3ـ5: وجه شرطی فعل
در تمام زمانها وجه شرطی با نشانه «سا/سه» می تواند بیآید. مانند: یازسام ، یازدیمسا ، یازمیشامسا ، یازمالییامسا. در محاوره کمتر از حالتهای اخیر استفاده می شود. گاهی از نشانه شرط فارسی «اگر» استفاده می شود و حتی گاهی هم دو علامت استفاده می شود. مانند: اگر آلسام! اگر یازدیم ، که اشتباه است.
نشانه شرط ترکی ممکن است به اسم نیز اضافه شود. مانند: سو سرین سه منه وئر (اگر آب خنک است ، به من هم بده) ، یوخسا (اگرنه ، وگرنه) ، حسن سه قاپینی آچ (اگر حسن است ، در را باز کن)

3ـ6: وجه توانائی فعل
به کمک قعل کمکی «بیلمک» می توان مفهوم توانائی را در فعل آورد. پیوند «آ/ا» به بن فعل چسبیده سپس ترکیبات بیلمک در زمانها و اشخاص مختلف می آید. مانند: آتا بیلمه رم (نمی توانم رها کنم) ، باخا بیلمز (هرگز نمی تواند نگاه کند) ، یازا بیلنمه رم (نمی توانم بنویسم) ، یازا بیله جیمیشم (نگو می توانستم بنویسم ولی ننوشتم)

3ـ7: وجه استفهامی فعل
نشانه سئوال در ترکی پیوند چهارگانه «می» است که در ترکی آذربایجان رها شده است و تنها در اشعار می توان آنرا دید: آلدینمی (آیا گرفتی؟) ، گؤردونمۆ (آیا دیدی؟) ، یئدینمی (آیا خوردی؟). این پیوند نیز در تمام ازمنه فعلی می تواند بیآید.

4: صفات فعلی
صفات فعلی از فعل ساخته می شود و خصوصیات موصوف را که فاعل و مفعول است ، بیان می دارد.

4ـ1: حالت صفت فاعلی
از پیوستن «آن/ان» به بن فعلی ساخته می شود و فاعل می سازد: باخان (نگاه کننده) ، آلان (گیرنده) ، گئدن (رونده) ، یئین (خورنده).
جالب این است که در ترکی می توان از فعل منفی نیز صفت فاعلی ساخت: باخمایان (آنکه نگاه نمی کند) ، آلمایان (آنکه نمی گیرد) ، گئتمه ین (آنکه نمی رود) ، یئمه ین (آنکه نمی خورد).

4ـ2: حالت صفت مفعولی
به اشکال مختلفی ساخته می شود که در اینجا اشاره می شود:
* بن فعل + میش : باخمیش (نگاه کرده شده) ، آلمیش (گرفته شده) ، گئتمیش (رفته) ، یئمیش (خورده شده)
* بن فعل + دیقیم/دیگیم : باخدیغیم (آنچه نگاهش کرده ام) ، آلدیغیم (آنچه خریده ام) ، گئتدیگیم (آنچه رفته ام) ، یئدیگیم (آنچه خورده ام)
* بن فعل + آجاق/اجک : باخاجاق (نگاه کردنی) ، آلاجاق (گرفتنی) ، گئده جک (رفتنی) ، یئیه جک (خوردنی)
مورد اخیر را نباید با قعل آینده ترکی اشتباه کنیم.

4ـ3: حالت وجوبی فعل
از ترکیب بن فعل با «مالی/مه لی» به وجود می آید. مانند: باخمالی (قابل نگاه کردن ، آنچه باید نگاه کرد) ، آلمالی (قابل گرفتن ، آنچه گرفتنی است) ، گئتمه لی (قابل رفتن ، رفتنی) ، یئمه


منبع وبلاگ :

آنا دیلی آموزش زبان ترکی

آموزش ,یادگیری زبان ترکی

http://turkishdili.blogfa.com/post-27.aspx


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 14 مرداد 1395

حرف ربط که(اگر تورکی آزربایجانی را درست صحبت کنیم نیازی به حرف ربط که(فارسی) نداریم)

ساختار صحیح جمله تورکی این است
فاعل+قید مکان +قید زمان +مفعول غیر صریح+مفعول صریح+قید + فعل
مثال=آتا -هرگون- اوشاقلارا -حیدر بابا- منظومه سینی -حرارتله- اوخویوردو
در زبان ادبی تورکی حرف ربط "که یا کی" وجود ندارد و به مرور زمان از فارسی وارد این زبان شده است و دیده میشود که به اشتباه در حال استفاده فراوان از این حرف هستیم،و این در حالیست که جملات صحیح تورکی هیچ احتیاجی به این حرف ربطی ندارد و اگر در هر جای جمله از آن استفاده شود آن جمله کاملا اشتباه میباشد و باید اصلاح شود.

این مسئله تا جایی پیش رفته است که در برخی موارد دیده میشود که حتی استادان شعر نیز آن را به کار میبرند،حال شاید به خاطر وزن شعر از این مسئله چشم پوشی شود ولی استفاده از حرف که در نثر کاملا اشتباه میباشد.

به مثالهای زیر دقت نمایید: 

او سؤز کی سن دونن دئدین ( آن حرفی که تو دیروز بهم گفتی)

ای اونلار کی ایمان گتیریبسیز ( ای کسانی که ایمان آورده اید)

همانطوری که شاهد بودید در جملات تورکی بالا اثر گرامر فارسی کاملا مشخص است و باید به جای آنها اینگونه بگوییم و بنویسیم:

همانطوری که شاهد بودید در جملات تورکی بالا اثر گرامر فارسی کاملا مشخص است و باید به جای آنها اینگونه بگوییم و بنویسیم:

_سن دونن منه دئدیگین او سؤز

_ای ایمان گتیرمیش لر و یا ای اینانمیش لار

وقتی جملات تورکی را با گرامر خود بیان کنیم بر فصاحت و صراحت آن افزوده شده و زیبایی آن نیز حفظ میشود. مثالهای بیشتر:

1-او یئره کی گئتدم (گئتدیییم یئره)

2-او آدام کی من گؤردوم( گؤردویوم آدام)

3-او فوتبال کی من باخدیم( باخدیغیم فوتبال)

با افزدون پسوندهای زیر به بن فعل و سپس اسم مربوطه میتوان گفت رابطه حرف اضافه که ایجاد میشود
dik-dük-dıq-duq
im-üm-ım-um 

اول شخص مفرد
in-ün-ın-un
دوم شخص مفرد
i-ü-ı-u
سوم ضخص مفرد
imiz-ümüz-ımız-umuz
اول شخص جمع 
iniz-ünüz-ınız-unuz
دوم شخص جمع 
ləri- ları 
سوم شخص جمع

البته در حالاتی که اول پسوند ضمیر خود صدار دار 
است 
حرف K به y 
و حرف q به ğ تبدیل خواهد شد
مثال 
Gör+dük+ün =Gördüyün
Bax+dıq+ımız=Baxdığımız
حرف ربط که ——آخرین حرف صدا دار فعل 
e-ə-i
Getdiyim yer جایی که رفتم
Getdiyin yer جایی که رفتی
Getdiyi yerجایی که رفت

Getdiyimiz yerجایی که رفتیم
Getdiyiniz yerجایی که رفتید
Getdikləri yerجایی که رفتند

حرف ربط که ——آخرین حرف صدا دار فعل 
ö-ü
Gördüyüm bağ باغی که دیدم
Gördüyün bağ باغی که دیدی
Gördüyü bağ باغی که دید 

Gördüyümüz bağ باغی که دیدیم 
Gördüyünüz bağ باغی که دیدید 
Gördükləri bağ باغی که دیدند
آخرین حرف صدا دار فعل 
a-ı
Baxdığım filim
فیلمی که نگاه کردم
Baxdığın filim
فیلمی که نگاه کردی
Baxdığı filim
فیلمی که نگاه کرد
Baxdığımız filim
فیلمی که نگاه کردیم
Baxdığınız filim
فیلمی که نگاه کردید
Baxdıqları filim
فیلمی که نگاه کردند
حرف ربط که —-----آخرین حرف صدا دار فعل 
o-u
Unutduğum sözlər حرفهایی که فراموش کردم
Unutduğun sözlər حرفهایی که فراموش کردی
Unutduğu sözlər حرفهایی که فراموش کرد 

Unutduğumuz sözlər حرفهایی که فراموش کردیم 
Unutduğunuz sözlər حرفهایی که فراموش کردید 
Unutduqlarlı sözlər حرفهایی که فراموش کردند

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
سه شنبه 15 تیر 1395

الفبای گوی تورک(تورکان اسمانی)قدمت این الفبا به قرن 5 قبل از میلاد می رسد

بقیه حروف در اداه مطلب به صورت  کامل آمده

نوشته های اورخون که به سال725 الی 735میلادی نوشته شده اند، با الفبایی نگارش یافته اند، که اولین الفبای مخصوص ترکهاست. قدمت این حروف والفبا به درستی معلوم نیست یعنی تا سه هزار سال ثابت شده ولی قبل از ان هنووز کتیبه ای پیدا نشده، لیکن واضح است که در زمانهای قبل از گؤگ تورکها نیز از این الفبا استفاده میشده است. به سال 1970میلادی در مقبره ایسیک با پیدا شدن دو سطر نوشته شده بر روی یک ظرف، مشاهده گردید که این نوشته ها به خط اورخون نگارش یافته است و قدمت اشیای داخل کورقان به قرن پنجم قبل از میلاد میرسد. الفبای اورخون، الفبای ترکهاست واز هیچ ملتی اقتباس نشده است که به کمک اشکال منابع باستانی ترکها ومتناسب با کلمات ترکی ابداع شده است. نوشته های مربوط به قبل از گؤگ تورکها، همچون نوشته های یئنی سئی ونیز نوشته های همراه انسان طلاپوش نیز با الفبای اورخون نوشته شده است. در زمان گؤگ تورکها این الفبا تا حدودی ساده تر شده است، ولی اساس الفبا تغییر چندانی نکرده است. قدمت الفبای کتیبه های اورخون به 1300سال قبل از گؤگ تورکها میرسد. به عبارتی الفبای ملی ترکها، الفبای اورخون میباشد.
جملات را به صورت افقی، از راست به چپ مینویسند، البته از بالا به پایین نیز نوشته میشوند. در بناهای یادبود اورخون کلمات از بالا به پایین نوشته شده است. (اعداد در زبان گؤگ تورکها) اعداد در زمان گؤگ تورکها همانند ترکی امروزی تلفظ میشد، مانند تؤرت، دؤرد- بیش، بئش- توقوز، دوققوز- ایگیرمی، ایگیرمی- قیرق، قیرخ- وغیره.

در زبان گؤگ تورک:
«توقوز اوغوز، منینق بودونوم ارپش. تنقری، ییر، بولقاکین اوچون، اؤدینقه کوپی دقدوک اوچون، یاغی بولدی. بیر ییلکا تؤرت یولی سونقوشتوم
ترجمه نزدیک:
«دوققوز اوغوز، منیم بودونوم ایدی. گؤک، یئر،بولاندیغی اوچون، اودونه کوپی دؤیدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ییلدا دؤرت یول سونقولشدیم
ترکی امروزی:
«دوققوز اوغوز، منیم ملتیم ایدی. گؤی، یئر، بولاندیغی اوچون، اؤدونه حسادت دوشدویو اوچون، یاغی اولدی. بیر ایلده دؤرت یول ساواشدیم

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
چهارشنبه 2 تیر 1395

تورکی زبانی کاملا با قاعده

بهترین و صریح ترین زبان برای آموختن و تکلم، زبان ترکی است. 

در زبان ترکی هرآنچه که می شنویم همان را می نویسم.

ولی زبانهای دیگر دنیا این گونه نیست ، مثلا در انگلیسی کلمه Come را در نظر بگیرید :
که حرف cرا، « ک » و O را « آ » می خوانیم و حرف e را که در آخر کلمه آمده ، اصلا نمی خوانیم .

در حالیکه در تورکی این استثناها وجود ندارد و نوع تلفظ همان است که می شنویم و می نویسیم. و هیچ حرفی نیست که در کلمه بیاید و تلفظ نشود. 
و همچنین از حروف ترکیبی استفاده نمی شود. 

مثل: sh که در انگلیسی «ش» و sch : در آلمانی نیز «ش» خوانده می شود.

شما اگر تلفظ حروف ترکی را یاد بگیرید (به نظر بنده بیش از 2 ساعت زمان نمی برد) می توانید بلافاصله روزنامه بخوانید. ولی اگر کلمه ای را برای اولین با در زبان انگلیسی ببینید ، بسیار بعید آن کلمه را درست تلفظ کنید. ولی با یاد گیری حروف ترکی ، شما بلافاصله 99% کلمه جدید را درست خواهید خواند


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
شنبه 8 خرداد 1395

⚜خط سیاق خط ترکی - نمونه خط سیاق

Related image
________

💠در زمانهاى قدیم در آذربایجان و در میان کسبه ترک با سواد یک خط ریاضی بنام خط سیاق مرسوم بود که وسیله ای برای نوشتن قیمتها و ارقام و اعداد و یادداشت کردن اقلام نسیه به حساب مشتری بکار می رفت. کاسب های بیسواد نیز با کمک فرزندان و یا دیگران این حسابها را یادداشت می کردند. کلمه سیاق از فعل سایماق (شمردن ترکى) گرفته شده استּ(ساییق در زبان ترکی به معانی هوشیار٬بیدار٬ نیمه بیدار٬ داراى خواب سبک٬ محتاط ٬ دقیق٬ شمرده شده٬ به حساب آمده٬ مورد احترامּ و سایاق به معنی نوع٬ طور٬ سبک٬ قاعده٬ روشּּ٬ است)ּاین خط را که امروزه نیز در میان بعضی از بازاریان قدیمى رواج دارد از بقایاى خط و الفباى قدیم ترکان یعنى اویغورى شمرده اندּ اعداد در این خط با دو واحد قیران (از لقب فتحعلی شاه قاجار٬ صاحب قران) و تومن (کلمه ای ترکی به معنی هزار) حساب مىشوند و با آن مىتوان تا رقم ٩٩٩٩٩٩٩ را نشان داد.

💠کاتبان این خط برای اعداد و کلمات اختصاری وضع می‌کردند که خواندن آن برای بسیاری آسان نبودּبخش بسیار بزرگی از اسناد تاریخی و مکاتبات دولتهای ترکی آزربایجانی قارا قویونلو٬ آغ قویونلو٬ صفوی٬ افشار و قاجار که بالغ بر میلیونها عدد میشود٬ به خط سیاق استּ. ּ




آردینی اوخو(بقیه مطلب)
یکشنبه 29 فروردین 1395

ادبی آذربایجان دیلینین قایدالاری

کتابی  برای  آموزش  نوشتن تورکی آذربایجانی  با الفبای  عربی
نوشته پروفسور ذهتابی
چوخ گوزلدی
دیل:آذربایجان تورکجه سی

روی  لینک کلیک کنید

حجم :مگا 1.6


http://up.facenama.com/file/147451/1456957537568258_pdf.pdf.html

http://up.facenama.com/file.php?fid=147451&dl=131592

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 13 اسفند 1394

واژگان فرهنگی و هنری در زبان ترکی

واژگان فرهنگی و هنری در زبان ترکی(بسیاری  از  کلمات مهم رامیتوانید در اینجا پیدا کنید)


بنام خدا

آگهی بازرگانی- یایلام.

آگهی نامه- یایلان.

آماتور- قیزیقلی.

آمفی تئاتر­- قیییلقا.

آهنگ- آخین. بسته. باغدا. چینلاشیق. اویوم. تارتیم. چالغو. چالغی. هاوا. ییر. قورلاس.

آهنگساز - باغدار. بسته کار. بسته چی.

آهنگسازی- بسته کارلیق. باغدارلیق. بسته له‎مه. بسته چیلیک.

ادبی- گؤرکول. یازینسال. گؤگجه.

ادبیات- یازین. گؤگجه یازیلار. گؤگجه لر.

ادبیات چوپانی- چوْبان یازیسی. قاپیت یازیسی.

ادبیات شفاهی - آغیز ادبیاتی. آغیز یازینی. قارا یازی.

ادیب - گؤرکولچو.

از فرهنگ خود بیگانه- مانقورد.

اقتباس - آغداری. آلینیم.

اقتباس کردن- آغدارماق. آلماق.

انتشارات- یاییمتای. یاییملیق.

انجمن ادبی- گؤرگوسل درنگی.

انجمن- درنک. سالیا.

برنامة رادیویی و تلویزیونی- وئریلیش.

پردة تئاتر- چیمیلداق.

تئاتر - یانسیماج. گؤرموک.

تذکره- باش بیلیت.

تربیع- دؤردله مه.

ترجمه- چئویرمه.

ترجمه کردن- چئویرمک. آغدارماق.

تردید- دوراقسادیش.

تصریع- دوزه له مه.

تغلیب- اوستونله مه.

تلویزیون - گؤزگون. باخیشقا.

تلویزیونی- گؤزگونلوک.

تمدن- بایلام.

تهیه کننده- دوزلدیجی.

چاپ - باسما. باسقی. باسیم. چاپ.

چاپ افست - دوز باسقی.

چاپ سنگی- داش باسما.

چاپ شدن- باسیلماق.

چاپ شده- باسیلمیش.

چاپ کردن- باسماق.

چاپخانه - باسما خانا. باسمالیق.

چاپخانه چی- باسماچی. باسینچی.

چاپگر - باسماج.

حشو- یاماق.

خطابه- سؤیلو. آیتاشی. آیتاییش.

خطیب - سویلامیش.

داستان - اؤتوک. ائرته گی. ناغیل. اؤتکونج. اؤیکو. سؤیلنجه. بوْی.

داستان پرداختن - بوْی بوْیلاماق.

داستان پرداز - داستانچی. بویچو.

داستان تعریف کردن - اؤتکونمک.

داستان سرا- بوْی بوْیلایان.

داستان سرایی- بوْیلاما.

داستان سرایی کردن- بوْیلاماق.

داستان طولانی- ایلان حکایه سی. ایلان بوْی.

داستان کوتاه - بوْیجوق.

داستانی- اؤیکوسل.

دوربین عکاسی- آلیجی.

دوربین فیلمبرداری- چکه لیج.

رادیو – سسگین. آلقیج.

رُباعی- دؤردلوک. مانی. قوْشاجا.

رقص - اوْینادیش. بییی. تالبی. اوْیناما. اوْیناییش. تپسو. اوْیون.

رقصیدن - بییله‎مک. بیییمک. اوْیناماق.

رمان- اؤیکو.

رمانتیست- باش قورومچو.

رمانتیک- قیلدا. باش قوروم.

رمانس- گؤزللمه.

روزنامه - قزئت. گونجه. گونده لیک. ساوی. چاوی.

روزنامه نگار - قزئتچی. گونجه چی.

روزنامه نگاری- قزئتچیلیک. گونجه چیلیک.

روشنفکر- ایشیقلی. آغ یاخا. اردملی.

سانسور- الشدیری. قورجاق.

سانسورچی- الشدیریجی. قورجاتان.

سینما - گؤرونتولوک. باخلوْو.

شاعر - چوچو. سؤیچو. قوْشان. قوْشوقچو. قوْشار. اولگرچی. چاغماچی.

شاعر ساده- قالدیریم قوْشوجوسو.

شاعر مردمی- ائل آخینی. ال اوزانی.

شاعرانه - قوْشارجا. قوْشاریمتیل. قوْشارسی.

شاهکار - آنداشیت. آنیتلیق.

شعر - سؤی. قوْشاق. سؤیله‎مه. قوْشقو. قوْشوق. چاغما.

شعر بداهه- دونبول چالانغاج.

شعر حماسی- قوْچاق.

شعر ستایشی- اؤگونوش.

شعرسرایی- سوْیلاما.

شعر سرودن - وارساقلاماق. ییر قوشماق. سوْیلاماق. قوْشماق.

شعر مردمی- ائل قوْشو.

شعر معاصر - دیزه لک.

شعر واژه - سیجیر.

صحّاف- قابیقچی. قیریجی. قاپاق بیچن. قاپچی.

صحّافی- قابیقلاما. قابیقچیلیق.

صحّافی شدن- قابیقلانماق.

صحّافی کردن- قابیقلاماق.

ضرب المثل – سؤیله ییش.

غَزَل- گؤزل. گؤزلـله‎مه.

غزل سرا- گؤزلچی.

غزل سرایی- گؤزلـله مه.

غزل سرایی کردن- گؤزلـله مک.

فرهنگ - اویغارلیق. کولتور. یوْردام. یوْلون. اردم. ایچه لیک.

فرهنگستان- یوْرداملیق. یوْرومتای.

فرهنگسرا- یوْلونتای.

فرهنگ لغت- سؤزلوک.

فرهنگ و تمدن- یوْردام اردم.

فرهنگی- اویغار . یوْرداملی.

فرهیخته- اویغارلی. اویغار.

فیلم- چکیم.

فیلمبردار- چکیمچی. چکه لیجی.

فیلمبرداری- چکمه. چکیمچیلیک.

فیلمبرداری شدن- چکیلمک. چئورینمک.

فیلمنامه- اوْینانجا.

فیلمنامه نویس- اوْینانجاچی.

قصه- اؤتوک. یوماق. ناغیل. اؤیکو.

قصه گفتن- اؤتکونمک. یوماقلاماق.

قصه گو- ائرتکیجی. اؤتوکچو. ناغیلچی. یوماقچی.

قصه‎های سرگرم کننده برای وقت گذرانی- قورت ناغیلی.

قصیده - سیجیرله مه. قوْشما.

قصیده سرا- قوْشماچی.

قطعه ادبی- داملا یازی.

کارگردان - دوزنچی. یؤنتمن. آلانباشی.

کارگردان نمایش- قورولوشچو. قوْرقانچی.

کارگردانی- یؤنتمه لیک. آلانباشیلیق.

کتاب - باستاق. قاتلاق.

کتاب درسی- درسلیک.

کتاب درسی مکتبخانه- چرکه.

کتابخانه - باستاقلیق. قیمتارا.

کتابخوان - باستاقچی.

کتابدار - باستاقلی.

کتابداری- باستاقچیلیق.

کتابفروش- باستاقچی.

کتابفروشی- باستاقچیلیق.

کمدین- قیزیقچی.

گالری- سرگی.

لف و نشر - سپمه دؤشورمه.

مترجم- چئویرن. آغداران.

مجسمه- آنیتداش. یوْنتو. قورچاق. یوْنماداش. یامقا.

مجلّه - درگی.

مخمّس- بئشلیک.

مستزاد- آرتیرما.

مسمّط- دوزمه.

مشاعره- قوشاقلاشما. باغلاشما.

مطبوعات- باسیملار. یاییملار.

ملمّع- ایکی دیللی.

منتقد- قینار. قینامسیق.

منتشر شدن- یاییلماق.

منتشر کردن- یایماق.

منظومه- قوشاقچا.

ناشر- یاییمچی.

نشیده- اوخونجالیق (شعر دلنشین).

نقاش- بنیزچی. سیرچی.

نقاشی- بنیزچیلیک.

نقرات- قایتالام.

نمایش - گؤستریش. گؤستریم. گؤرک. گؤرونتو. یاییم.

نمایش کمدی یک نفره - سؤیلنگه.

نمایشگاه - سرگی.

نمایشنامه - گؤستریم.

نمایشنامه نویس – گؤستریم یازان. گؤستریمچی.

نورپرداز- ایشیقچی. چکمه چی.

نورپردازی- ایشیقچیلیق. ایشیقلیق.

نویسندگی- یازیچیلیق.

نویسنده- یازیچی.

هجو - سیخاق.

هنر - اوزلوق. ایکا. اوْلجوم. اؤنر. اودون.

هنرپیشه- اوْینامان. اوْینایان. اؤنرلی.

هنرشناس- اؤنرچی. اؤنر تانیش.

هنرمند - اوزمانج. اوزلو. اؤنرلی. اؤنرمن. یارادان.

هنرمند تئاتر - یانسیدار.

هنرمند نقش اول - باش اوْیونچو.

هنرمندانه - اوزلوجا. اؤنرلیجه.

هنرمندی- اوزمانلیق. اؤنرلیک. اؤنرمنلیک.

هنرور- باجاریلی.

هنرهای زیبا - اینجه صنعت. بدیعی صنعت.

هنری- اوزلوقسال. بدیعی. گؤرکن. اؤنه ریش. یارادیق. یاسنی.

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 7 دی 1394

در تورکی آزربایجانی صفات دارای شش درجه می باشند:

 در  تورکی آزربایجانی  صفات دارای  شش  درجه می  باشند:

1451287875259275_png.png



1451287976670297_png.png

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 7 دی 1394