همدان جز آذربایجان
🎯 ابوعلی بلعمی در کتاب تاریخ بلعمی درباره محدوده آذربایجان می نویسد : اول از حد همدان درگیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه اندر هر چه شهر ها است همه را آذربایجان خوانند.(تاریخ بلعمی تصحیح محمد روشن صفحه 529)
🎯 خردادبه در کتاب المسالک والممالک حد آذربایجان را تا مناطق ری و دماوند که همدان نیز شامل آن می شود از جنوب و تا ارمنستان را زیر نظر اسپهبد آذربایجان می آورد.
🎯 محمود میرزا در کتاب سفینه محمودی که در سال 1240 تالیف شده همدان را جزؤ آذربایجان می آورد و در ذیل شهرهای آذربایجان می نویسد:شهرهای اردبیل تبریز مرند نخجوان ایروان گنجه قاراباغ شروان دربند همدان و ....و اهل آن دیار به صداقت معروفند و اغلب ترک زبانند
🎯 در دربند نامه ای که در سال 1898م درتفلیس چاپ شده است در صفحه 25 آن می نویسد که حدود جغرافیایی آذربایجان از شهر همدان تا دربند خزران می باشد.در اکثر دوره های قاجار نیز همدان ازلحاظ اداری وابسته به آذربایجان بوده است.ولی هنگامی که برای اولین بار در ایران تقسیمات استانی صورت گرفت و به خاطر محو کردن هویت فرهنگی ترکها آذربایجان را تکه تکه کردند و همدان را به استان کردستان دادند تا از تفاوت زبانی که بین ترک ها و کردها هست به سود خودشان استفاده نمایند
👈 ولی سخن ما در اینجا چیز دیگری است و آن اینست که بگوییم نه تنها همدان
بلکه دیگر مناطقی که اسم آذربایجان را از روی آن برداشته اند از نظر زبانی و ملیتی جزئی از ملت آذربایجانی محسوب می شوند.
مگر نه اینکه در گذشته مرزها را ازروی یک مشخصه برجسته طبیعی
و یا تفاوت اقلیمی یا تفاوت زبانی یا مذهبی تقسیم بندی می کردند
ما نیز امروزه می توانیم مرز آذربایجان را زبانی و ملیتی در نظر بگیریم و تمام کسانی که در محدوده همدان اراک قزوین سنقر بیجار قروه و ....زندگی می کنند جزیی از ملت آذربایجانی هستند
که به زبان ترکی صحبت می کنند و به ملیت آذربایجانی تعلق دارند.ما نمی توانیم هیچ فرقی بین یک ترک زبان که در دربند یا در تفلیس یا ایغدیر یا در همدان یا قزوین یا اراک زندگی می کند را با یک ترک زبان که در تبریز یا باکو یا ارومیه زندگی می کند بگذاریم.
مگر نه اینکه مفهوم ملیت این است که یک زبان واحد یک فرهنگ واحد یک موسیقی واحد و یا یک آداب و رسوم و عقایدی داشته باشند هنگامی که عزاداری ها عروسی ها اعیاد بازیها یکیست.
ما می بینیم که ترکی همدان قزوین تبریز ارومیه و...یکیست و برای همه قابل فهم است.
و قتی شعر حیدربابا برای یک ترک همدانی خوانده می شود عینا همان لذتی را می برد که یک تبریز ی یا باکویی یا اردبیلی.
ویا موسیقی و آشیقی که در تبریز یا در باکو در عروسی ها نواخته می شود عینا همان نوع موسیقی و آشیق در عروسی های همدان قزوین اراک ایغدیر بورچالی و ....است که نواخته می شود.
یک ترانه و لالایی که یک مادر برای فرزند عزیز خود در همدان خوانده می شود عبنا همان است که یک مادر تبریز ی با باکویی یا ایغدیری یا بورچالی یا دربندی برای عزیزش می خواند. وهمه اینها تشکیل یک ملت واحد را می دهد
در یک سرزمین پیوسته و واحد با نام ملت آذربایجان با زبان عقاید فرهنگ و آداب و رسوم واحد.
و با این تعریف تمام منطقه از همدان اراک قزوین گرفته تا دربند داغستان در شمال و بورچالی در گرجستان و ارمنستان و تا ارزنجان ترکیه در داخل مرزهای فرهنگی و زبانی و ملی آذربایجان محسوب می شوند.
و به قول مرحوم محمد امین رسول زاده متفکر و اندیشمند بزرگ تاریخ که گفته بود اگر ممکن باشد از نقطه نظر جغرافیایی آذربایجان را جرح و تعدیل کرد از نظر ملیت و نژادی انکار کردن آن ممکن نیست.
زیرا من نمی توانم فرقی و امتیازی احساس کنم که اتراک گنجه و ایروان و باکو را از اتراک تبریز و خلخال و مراغه اردبیل و همدان جدا نماید.
عین لسان عین عادت عین مذهب همچنین سایر مشخصات چه در اینجا و چه در آنجا به یک نحو حکم فرماست
توصیف همدان در کتاب جهانگرد مشهور اولیا چلبی
اولیاء چلبی (1622-1682) سیاح و جهانگرد پرآوازه ای که 40 سال تمام نزدیک به 50 کشور کنونی جهان را گشت و مشاهدات خود را در 10 جلد کتاب و بالغ بر شش هزار صفحه کتابت نمود. جلد دوم و چهارم از سیاحت نامه وی عمدتا روایت های وی از آذربایجان (شمالی و جنوبی) و عراق عجم است. وی در جای جای این دو کتاب به سبک زندگی و ساختار اجتماعی مردم مختلف شهری و روستایی این مناطق اشاره دارد. چلبی در جلد چهارم و صفحات 346-350 شهر 💞 همدان 💞 و حومه آن را توصیف می کند. در صفحه ی 348 به اسامی رایج مردان و زنان و زبان مردم شهرهمدان اشاره می کند:
اسامی مردان: قره خان، قره جان، قره قول خان، قره یبره، سیف الدین، شمسی، خرم قای، صونقورقای، شاه لوندقای، گیجه بای، الونداقاکبی.
اسامی زنان: مرجنه خانم، هنکونه خانم، شادباد خانم، مرحبا خانم، سوندک خانم، کل بان، تنزیله، گل چهره، ملک روح، جان دلان،
و سپس اسامی کنیزان و غلامان را ذکر می کند و ادامه می دهد:
✌آنها (همدانی ها): به زبان ترکمنی (ترکی) سخن می گویند: سخنانی همچون «هارده ایدک ، پس من نیلرم ، من دیله دیگم ایدر من، هزیتسه من یمینلری گؤزلجه شاه باسجویه و علی مرتضی حقیچون و دووازده اماملر ارواحیچون» تکلم می کنند.
یونسکو در سال 2014 چلبی را در بین چند شخصیت سال خود قرار داد و سیاحتنامه وی را ثبت جهانی نمود.
شهرهای کردنشین جنوب استان آذربایجان غربی نظیر اشنویه، سردشت و مهاباد همواره از سوی گروههای تروریستی، ضدانقلاب و نژادپرست پانکردیسم به عنوان بخشی از جغرافیای سرزمین موهوم “کردستان بزرگ” معرفی شده و کردنشین بودن این منطقه در مقطع کنونی را بهانهای برای طرح ادعاهای ارضی و انکار هویت آذربایجانی این شهرها قرار دادهاند که در همین راستا تلاشهایی نیز از سوی جریانات وابسته به تروریسم برای تشکیل استانی جدید در جنوب آذربایجان غربی با محوریت شهرهای کردنشین تحت عناوینی چون کردستان شمالی و… انجام شده است.
اما همچنان که در سند تاریخی زیر مربوط به دوران حکومت قاجار آمده است، تمامی شهرهای کردنشین جنوبی این استان از دیرباز در قلمرو جغرافیایی و سیاسی منطقه آذربایجان بوده و تغییر بافت قومی و جمعیتی این مناطق به سبب مهاجرتهای انجام پذیرفته طی سالهای اخیر نمیتواند هویت آذربایجانی آنها را زیرسوال بببرد.
در سند زیر نام شهرهای ساوجبلاغ (مهاباد کنونی – همچنان که کردزبانهای ساکن این شهر امروزه نیز آن را در لهجه کردی سابلاغ مینامند)، اشنویه و سردشت به وضوح به چشم میخورد. همچنین نکته قابل توجه آن استفاده از نام تاریخی سولدوز برای اشاره به شهرستان نقده امروزی میباشد. حال آن که جریانات تروریستی پا را فراتر گذاشته و برای سولدوز نیز اسامی جعلی ساخته و به دنبال تحریف تاریخ و هویت آن در راستای اهداف توسعه طلبانه ارضی خود میباشند.
در ادامه بیشتر بخوانید:
بیجار شهرستانی ترکنشین و با هویت آذربایجانی در شرق استان کردستان که به بام ایران مشهور است، دارای جاذبههای گردشگری، طبیعی و تاریخی متنوعی است که همه ساله مورد توجه بسیاری از گردشگران و مسافران نوروزی قرار میگیرد.
شهرستان بیجار یکی از شهرهای مهاجر فرست استان کردستان است که بیشتر ساکنین آن به دلیل نبود فرصتهای شغلی در شهرهای اقماری کرج، تهران و دیگر شهرهای کشور ساکن هستند و در ایام تعصیلات به ویژه تعطیلات نوروزی زادگاه خود را برای گذراندن تعطیلات انتخاب می نمایند.
دیار گروس با قدمتی نزدیک به هفت هزار سال بیش از ۵۰۰ اثر تاریخی و باستانی را در دل خود جای داده و تا کنون ۱۹۱ مورد آن به ثبت ملی رسیده است.
در این گزارش تعدادی از آثار باستانی و جاذبه های گردشگری بام ایران را برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطبان معرفی می نمائیم.
پل تاریخی صلوات آثار باقی مانده از دوره صفویان
پل زیبا و تاریخی صلوات آباد در ۱۵ کیلومتری بیجار بر روی رودخانه قیزیل اوزن و نزدیکی روستا و قلعه تاریخی صلوات آباد بنا شده که به منظور عبور کاروانهای زائر منطقه آذربایجان به عتبات عالیات در عراق و عربستان ساخته شده است. پل تاریخی صلوات آباد یکی دیگر از نماد و نشانههای قدمت بیجار گروس است که در سال ۱۳۳۷ در ردیف ۴۲۰ آثار ملی ثبت شده و هر ساله پذیرای گردشگران زیادی است.
مسجد خسروآباد نگینی در دل گروس
از جمله آثار موجود در گروس که متعلق به دوران زندیه است مسجد تاریخی روستای خسرو آباد در ۴۵ کیلومتری شهر بیجار است. این مسجد با سقفهایی کوتاه وگنبدهایی کوچک و بدون مناره به دستور محمد امین خان گروس ساخته شده که شامل مصلای تابستانی در ضلع شمالی، ایوان جنوبی و حجره هایی بررای استراحت طلاب و خادمین است. این اثر باستانی زیبا با شمارهٔ ثبت ۲۶۰۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
سد گؤل بولاغ جاذبه شگفت انگیر بام ایران
این سد زیبا و پر جاذبه دیار گروس در ۱۵ کیلومتری محور بیجار قروه بر روی رودخانه قیزیل اوزن دره احداث شده است که با حجم مخزن هشت میلیون متر مکعبی ظرفیت آبیاری حداقل ۸۰۰ هکتار از اراضی پایاب سد را دارد.
سد گؤل بولاغ بیجار یکی از مکانهای بسیار دیدنی و تفریحی شهرستان بیجار است که در هر فصل زیبائی های خاص خود را دارد و مردم از هر نقطه ای برای گذراندن اوقات خود به این منطقه سفر می کنند تا برای لحظاتی و به دور از دغدغه های روزمره زیبایی های آن را نظاره گر باشند.
پل گل قشلاق بر روی رودخانه قیزیل اوزن
این پل به صورت ویرانهای بر روی رودخانه قیزیل اوزن نزدیک روستای گل قشلاق در مرز شهرستان بیجار و استان زنجان واقع شده است که برای عبور کاروانها بر روی رودخانه پر آب قزل اوزن ساخته شده و به نظر میرسد که پل متعلق به اواخر دوران ایلخانی مغول تا اوایل دوران صفویه است.
تیمچه حاج شهباز زیبای خفته در دل بیجار
در ضلع شرقی راسته بازار بیجار تیمچهای به نام تیمچه حاج شهباز، تاجر بزرگ بیجاری قرار گرفته است. اصل این تیمچه متعلق به دوران صفویه است و در دوران قاجار باز سازی شده است. این تیمچه در دوران قاجار متعلق به حاج شهباز، تاجر بزرگ گروس و امیر نظام گروسی و کافی الدوله امیرانی بوده است.
این تیمچه متشکل از ۴ گنبد است که درون گنبدها با کاربری و آجر کاری زیبایی تزیین شده و در بدنه آن، روزنههایی برای تامین روشنایی تیمچه تعبیه شده است و از شاهکارهای نور پردازی محسوب میشوند.
سرای امیر تومان نیز در ضلع غربی بازار بیجار قرار دارد که در بین مردم بیجار به تیمچه امیر تومان معروف است. این سرا دارای یک حیاط مرکزی است که حجرههایی در پیرامون شکل گرفته است. پلان آن به شکل هشت و نیم هشت است و در یک طبقه با مصالح خشت و آجر و سنگ ساخته شده و محل تجارت مهمی در گذشته بوده است.
این محل در هنگام حضور متفقین در ایران مکان استقرار نیروهای نظامی اشغالگر بوده و پس از آن نیز پادگان نظامی و ژاندارمری بوده است. با وجود وارد آمدن آسیب های فراوان به این بنا، کارهای حفاظتی، استحکام بخشی و مرمت آن در حال پیگیری است.
بازار بیجار از قدیمی ترین بازارهای ایران
این بازار متشکل از مجموعه است که شامل یک راسته طولانی شمالی – جنوبی و تیمچه حاج شهباز و سرایی به نام سرای امیر تومان میشود.
تعدادی حجره از بافت معماری قدیم بازار در دو طرف راسته اصلی باقیمانده و مابقی حجرهها و راستهها دستخوش تغییرات عمدهای شده است. در پوشش حجرهها از طاق و تویزه استفاده شده است.
تاریخ احداث بنای بازار به دوران صفویه بر میگردد اما در دوران زندیه به علت حمله کریم خان زند به بیجار بخشهای زیادی از آن آسیب میبیند و در دوران قاجار پس از بازسازی در طی جنگ جهانی اول به کلی آسیب میبیند و توسط روسها به آتش کشیده میشود بازار بیجار در سال ۱۳۷۸ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره ۲۵۹۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.