1_ فعل از نظر نحوی
از نظر نحوی از چند منظر می توان به فعل نگاه کرد: لازم یا متعدی بودن ، معلوم یا مجهول بودن ، مثبت یا منفی بودن ، فعل اشتراکی ، فعل عطفی ، فعل اجباری.
در ابتدای مبحث دوم از فعل می خواهیم فعل را از منظر نحو بشناسیم:
1_1: فعل لازم و متعدی
فعل متعدی نیاز به مفعول دارد ولی فعل لازم بی نیاز از مفعول می باشد. برای یافتن نوع فعل از این نظر کافیست قبل از آن فعل «کیمی؟ ، نه یی؟» (چه کسی را؟ ، چه چیزی را؟) را بیآوریم و به آن پاسخ دهیم. برای نمونه نمی دانیم افعال «گئتمک ، یئمک ، آپارماق ، قاچماق» لازم هستند یا متعدی. کافیست آزمون فوق را اجرا کنیم: «کیمی گئتمک! ، نه یی یئمک (غذانی یئمک) ، نه یی آپارماق (کیتابی آپارماق) ، کیمی قاچماق!». ملاحظه می شود که دو فعل گئتمک و قاچماق در این سئوال نمی گنجند. لذا این دو لازم هستند و یئمک و آپارماق افعال متعدی اند.
البته بعضی افعال در مرز این دو تعریف قرار دارند و گاهی از گروه افعال لازم هستند و گاهی ممکن است نقش افعال متعدی را به خود بگیرند. مثلاٌ فعلی مانند «آچماق» در جمله ای مانند «قاپینی آچدی» نقش متعدی دارد اما در جمله ای مانند «گۆل چیچک آچدی» نقش لازم دارد. این نوع افعال را افعال دووجهی گویند.

1_1_ الف : تبدیل فعل لازم به فعل متعدی
در زبان ترکی به روشهای متنوعی می توان فعل لازم را به فعل متعدی تبدیل نمود. در این روشها یک پیوند به انتهای فعل لازم چشبیده و فعل متعدی ساخته می شود. این پیوندها عبارتند از:
o «ت» : با الحاق «ت» به انتهای فعلهای لازم «چۆرومک (فاسد شدن) ، قورخماق (ترسیدن) ، اوتورماق (نشستن)» خواهیم داشت: «چۆروتمک (فاسد کردن) ، قورخوتماق (ترساندن) ، اوتورتماق (نشاندن)» که همگی فعل متعدی هستند.
o «ار» : با الحاق «ار» به انتهای افعال لازمی چون «چیخماق (درآمدن) ، قوپماق (قطع شدن)» به افعال متعدی «چیخارماق (درآوردن) ، قوپارماق (قطع کردن)» می رسیم.
o «یر» : با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن) ، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرماق (فراری دادن) ، بیشیرمک (پختن)، اوچورماق (خراب کردن)»رسید.
o «یرت» : این پیوند ترکیبی از دو پیوند «یر» و «ت» و با همان نقش است. با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن) ، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرتماق (فراری دادن) ، بیشیرتمک (پختن)، اوچورتماق (خراب کردن)»رسید. ملاحظه می شود که از نظر وظیفه همان نقش «یر» را دارد. برای همین در هر دو حالت را می توان استفاده کرد و هر دو صحیح است.
o «دیر» : نسبت به بقیه پیوندها استفاده بیشتر و متداولتری دارد. جالب است که این پیوند هم به انتهای فعل لازم می چسبد و هم به انتهای فعل متعدی. البته با این تفاوت که فعل لازم را متعدی می کند و فعل متعدی را اجباری ، و این از توانمندیهای زبان ترکی است. مثلاً افعال لازم «گۆلمک (خندیدن) ، باریشماق (آشتی کردن) ، یانماق (سوختن)» به کمک این پیوند به افعال متعدی «گۆلدورمک (خنداندن) ، باریشدیرماق (آشتی دادن) ، یاندیرماق (سوزاندن)» تبدیل می گردند اما افعال متعدی «ایچمک (نوشیدن) ، یئمک (خوردن) ، آلماق (خریدن)» به واسطه این پیوند می توانند افعال اجباری «ایچدیرمک (مجبور کردن به نوشیدن) ، یئدیرمک (مجبور کردن به خوردن) ، آلدیرماق (مجبور کردن به خریدن)» را خلق کنند.
o «یز» : از متعدی سازان کم نقش و نادر است ولی به هرحال در ادبیات ما جایی برای خود دارد. اگر در جایی می خوانیم: «قالخیزماق (خود را بلند کردن و بپا خاستن) ، امیزدیرمک (شیر خوراندن) ، دویوزماق (خود را سیر کردن) ، قورخوزماق (ترس فرا گرفتن) » ، این افعال صورت متعدی از افعال لازم «قالخماق (بپا خاستن) ، اممک (شیر خوردن) ، دویماق (سیر شدن) ، قورخماق (ترسیدن) » هستند.

1_2: فعل معلوم و مجهول
در جمله ای با فعل معلوم ، جمله دارای فاعل است اما اگر فعل آن مجهول باشد ، فاعلی در جمله دیده نخواهد شد و فعل با مفعول در تعامل خواهد بود. اگر فعلی مجهول باشد ، ناگزیر باید از نوع فعل متعدی باشد.
با الحاق یکی از پیوندهای چهارگانه «ین» و «یل» به انتهای فعل متعدی ترکی می توان فعل مجهول ساخت. برای نمونه از روی افعال متعدی «یازماق (نوشتن) ، یئمک (خوردن) ، بوغماق (غرق کردن) ، بیلمک (دانستن) ، اوخوماق (خواندن)» به افعال مجهول «یازیلماق (نوشته شدن) ، یئییلمک (خورده شدن) ، بوغولماق (غرق شدن) ، بیلینمک (کشف شدن) ، اوخونماق (خوانده شدن)» می رسیم.

1_3: فعل منفی و مثبت
در ترکی با ترکیب فعل و پیوند دوگانه «ما/مه» می توان فعل را منفی کرد. برای نمونه می توان افعال مثبت «آلماق (گرفتن) ، باخماق ، دورماق (ایستادن) ، دئمک (گفتن) ، ایچمک (نوشیدن)» را به افعال منفی «آلماماق (گرفتن) ، باخماماق ، دورماماق (ایستادن) ، دئمه مک (گفتن) ، ایچمه مک (نوشیدن)» تبدیل کرد. در واقع «ما/مه» بعد از بن همان پیوند منفی ساز است و «ما/مه» دومی صائت اول نشانه مصدری «ماق/مک» است.
توجه: با چسبیدن =یوند «ما/مه» به انتهای فعل ممکن است اسم و صفت نیز درست شود. آنرا با فعل منفی اشتباه نگیریم. مانند: سۆرتمه ، چکمه ، قییما (قئیمه) ، قوورما ، دولما ، سۆرمه ، ساچما ، یۆرتمه ، دۆگمه ، تسمه 

1_4: فعل اشتراکی (قارشیلیق)
در زبان عربی بابی داریم به نام «مفاعله» که هر فعلی در آن قالب بیآید ، نقش دو طرفه می گیرد ، مانند: مناظره ، مباحثه ، مصاحبه ، متارکه ، منازعه ، مباهله و ... . این قابلیت در زبان ترکی با الحاق پیوند چهارگانه «یش» به انتهای فعل ساخته می شود. مثلاً برای افعال «وورماق (زدن) ، قووماق (راندن) ، سورماق (پرسیدن) ، دئمک (گفتن) » می توان به افعال مشارکتی زیر رسید: «ووروشماق (زدو خورد کردن) ، قوووشماق (با هم به رقابت پرداختن) ، سوروشماق (سئوال و جواب کردن) ، دئییشمک (با هم بحث و جدل کردن) ».
اگر فعل به صائت «آ/ا» ختم شود ، خصوصاً فعلهای مشتقی که از «لا/له» ساخته می شوند ، از پیوند «ش» به تنهائی استفاده می کنیم. برای نمونه فعل «آغلاماق» (گریستن) را در نظر می گیریم که حرف آخر بن آن صائت «آ» است. لذا فعل مشارکتی آن «آغلا+ش+ماق» یا آغلاشماق می شود. به همین ترتیب داریم: یاناشماق ، ساواشماق ، قاراشماق ، قوجاقلاشماق.

1_5: فعل عطفی یا بازگشتی (قاییدیش)
این نوع فعل نیز از شگردهای زبان ترکی است. در این فعل نتیجه فعل به صاحب آن فعل بازمی گردد. پیوند چهارگانه «ین» در انتهای بن فعل ظاهر شده و این معنی را به فعل می دهد. مثلاً برای افعالی مانند «یوماق (شستن) ، دئمک (گفتن) ، سۆرمک (هل دادن) ، اریمک (آب شدن) ، سویماق (پوست کردن)» می توان به افعال جدید زیر رسید که دارای نقشی متفاوت با فعل اصلی ولی همخانواده با آن می باشد: «یویونماق (استحمام کردن) ، دئیینمک (زیر لبی چیزی گفتن) ، سۆرونمک (یک پا ـ دو پا کردن و به تأخیر انداختن) ، ارینمک (تنبلی و سستی کردن) ، سویونماق (لباس درآوردن)».

2ـ افعال قیدی
با اضافه شدن پیوند به انتهای آن به شکل قیود زمانی ، کیفیت ، علت و ... درآمده و در کوتاهی جملات ترکی نقش بسیار حائز اهمیتی پیدا می کند. مانند: یاز گلنده (وقتی بهار می آید) ، باخاندا (وقتی نگاه می کند) ، گؤرجک (همین که نگاه کرد).
این قیود در دو گروه قیود زمانی و قیود کیفیتی و حالتی بحث می شوند. 
2ـ1: قیود زمانی
چند پیوند در زبان ترکی این وظیفه را برعهده می گیرند که در اینجا به اهم آن اشاره می شود:
o «آندا/انده» :که به انتهای فعل چسبیده و کلماتی مانند: آچاندا (هنگام باز کردن) ، گلنده (هنگام آمدن)، باخاندا (هنگام نگاه کردن) درست می کنند.
o «دیقدا/دیکده» که می تواند افعال قیدی مانند : «گؤردوکده (به محض دیدن) ، چیخدیقدا (به محض بیرون آمدن)» درست کند.
o «کن» که بسیار متداول است و جزو نادرترین پیوندهایی است که به یک صورت ظاهر می شود. مانند: آلارکن (ضمن گرفتن ، همینکه گرفت)
o «جاق/جک» : امروزه کمتر استفاده می شود و اگر هست در حد شعر استفاده می شود. مانند: گؤرجک (به محض دیدن) ، آلجاق (به محض گرفتن)
o «جاغین/جگین» : امروزه جای پیوند فوق را گرفته است. مانند: گؤرجگین (به محض دیدن) ، آلجاغین (به محض گرفتن)
o «دیقجا/دیکجه» : گؤردوکجه (هر بار که دیده می شد)
o «اینجا/اینجه» : آلینجا (تا وقتی او بگیرد) ، گلینجه (تا زمانی که او بیآید)

2ـ2: قیود حالتی ، کیفیتی ، علتی
چند پیوند در زبان ترکی این وظیفه را برعهده می گیرند که در اینجا به اهم آن اشاره می شود:
o «یب» : از تکرار ضمیر در دو فعل متوالی جلوگیری کرده و با نشستن به جای ضمیر فعل نخست جمله را شیوا می نماید. مانند «آلدی گئتدی» (گرفت و رفت) که به «آلیب گئتدی» تبدیل می شود. به همین ترتیب: «باخیب دوردو ، قاچیب دۆشدو ، آغلاییب یالواردی».
o «آراق/ارک» : در آذربایجان امروزه عادت دارند بگویند: «قاچا قاچا» (دوان دوان) ، آغلایا آغلایا (گریان گریان) ، ولی در ترکی ادبی با اضافه شدن این پیوند به انتهای کلمه این نقش ایفا می شود. مانند: قاچاراق (ضمن دویدن) ، آلاراق (ضمن گرفتن) ، گۆله رک (ضمن خندیدن) ، گئده رک (ضمن رفتن)
o «بان/بن» : آغلایابان (گریه کنان ، ضمن گریه) ، گۆله بن (ضمن خندیدن) 
o «آلی/الی» : من آلالی (همینکه گرفتم ، بجای آنکه من می گرفتم) ، سن باخالی (به محض اینکه نگاه کردی)
o «مادان/مه دن» : من آلمادان سن آلدین (بجای آنکه من می گرفتم ، تو گرفتی)
o «آ/ا» : در انتهای دو فعل متوالی می آید: آلا قاچا (بگیرد و فرار کند) ، گله باخا (بیآید و نگاه کند). این پیوند نقش «یب» را بازی می کند و همان معنا را می دهد. یعنی فرق نمی کند بگوئیم: «آلا قاچا» یا «آلیب قاچا».
o «آرـماز / ارـمز» : یک فعل دو بار تکرار می شود. به انتهای اولی پیوند زمان دائم «آر/ار» می آید و در انتهای دومی پیوند انکار دائمی «ماز/مز». مثلاً از «گلمک» (آمدن) داریم: گلر ـ گلمز (آمد نیآمد). برای نمونه می توان گفت: تعارفین گلر گلمزی وار (تعارف آمد نیآمد دارد) ، شانسین دوتار دوتمازی وار (شانس بگیر نگیر دارد).

3ـ وجوه فعلی
وجه فعلی نیز در زبانهای مختلف متفاوت است. وجه فعلی چنان مهم است که گاهی می تواند مستقلاً نقش فعلی بازی کند. هر زبانی از این لحاظ گسترده باشد ، می تواند امتیازی به نفع آن زبان از نظر گستردگی و تنومندی باشد.
در زبان ترکی وجوه فعلی با الحاق به فعل ، یک نقش مستقل بازی می کنند و گویا نمی توان آنرا به عنوان یک فعل مشتقی و ترکیبی درنظر گرفت. وجوه ترکی بسیار متنوع است و مانند مباحث گذشته تنها برای اشاره به موارد مهم آن رضایت می دهیم.

3ـ1: وجه خبری یا شهودی فعل
گوینده بلاواسطه انجام فعل را از جانب خود نقل می کند. می تواند در تمام زمانها (که در درس آتی خواهیم گفت) بیآیند. مثلاً در ماضی استمراری داریم: «یازیردیم» و در ماضی بعید هم داریم: «یازمیشدیم».

3ـ2: وجه نقلی (روایی ، غیرشهودی) فعل
برخلاف وجه خبری با واسطه و از زبان دیگری نقل می شود و گویا گوینده قطعیتی درباره آن ندارد. در زمانهای آینده در گذشته غیرقطعی نقلی ، ماضی بعید و ... کاربرد دارد. مانند: یازمیشام ، یازمیش ایدیم. این وجه با ترکیبات «ایمیش» شناخته می شود.

3ـ3: وجوه شک ، التزام ، تمنا ، آرزو ، تأکید ، نصیحت ، امر در فعل
از نظر محتوا شبیه هم هستند و در ازمنه مختلف می آیند: یازسییام ، یازسیمیشام ، یازیم ، یازام 

3ـ4: وجه استمراری فعل
تمام فعلهائی که در آن حالت استمرار و تداوم وجود دارد ، وجه استمراری دارند. مانند: یازاردیم ، یازیردیم ، یازار ایمیشام ، یازماقدایدیم ، یازماقدایام ، یازماقدایمیشام

3ـ5: وجه شرطی فعل
در تمام زمانها وجه شرطی با نشانه «سا/سه» می تواند بیآید. مانند: یازسام ، یازدیمسا ، یازمیشامسا ، یازمالییامسا. در محاوره کمتر از حالتهای اخیر استفاده می شود. گاهی از نشانه شرط فارسی «اگر» استفاده می شود و حتی گاهی هم دو علامت استفاده می شود. مانند: اگر آلسام! اگر یازدیم ، که اشتباه است.
نشانه شرط ترکی ممکن است به اسم نیز اضافه شود. مانند: سو سرین سه منه وئر (اگر آب خنک است ، به من هم بده) ، یوخسا (اگرنه ، وگرنه) ، حسن سه قاپینی آچ (اگر حسن است ، در را باز کن)

3ـ6: وجه توانائی فعل
به کمک قعل کمکی «بیلمک» می توان مفهوم توانائی را در فعل آورد. پیوند «آ/ا» به بن فعل چسبیده سپس ترکیبات بیلمک در زمانها و اشخاص مختلف می آید. مانند: آتا بیلمه رم (نمی توانم رها کنم) ، باخا بیلمز (هرگز نمی تواند نگاه کند) ، یازا بیلنمه رم (نمی توانم بنویسم) ، یازا بیله جیمیشم (نگو می توانستم بنویسم ولی ننوشتم)

3ـ7: وجه استفهامی فعل
نشانه سئوال در ترکی پیوند چهارگانه «می» است که در ترکی آذربایجان رها شده است و تنها در اشعار می توان آنرا دید: آلدینمی (آیا گرفتی؟) ، گؤردونمۆ (آیا دیدی؟) ، یئدینمی (آیا خوردی؟). این پیوند نیز در تمام ازمنه فعلی می تواند بیآید.

4: صفات فعلی
صفات فعلی از فعل ساخته می شود و خصوصیات موصوف را که فاعل و مفعول است ، بیان می دارد.

4ـ1: حالت صفت فاعلی
از پیوستن «آن/ان» به بن فعلی ساخته می شود و فاعل می سازد: باخان (نگاه کننده) ، آلان (گیرنده) ، گئدن (رونده) ، یئین (خورنده).
جالب این است که در ترکی می توان از فعل منفی نیز صفت فاعلی ساخت: باخمایان (آنکه نگاه نمی کند) ، آلمایان (آنکه نمی گیرد) ، گئتمه ین (آنکه نمی رود) ، یئمه ین (آنکه نمی خورد).

4ـ2: حالت صفت مفعولی
به اشکال مختلفی ساخته می شود که در اینجا اشاره می شود:
* بن فعل + میش : باخمیش (نگاه کرده شده) ، آلمیش (گرفته شده) ، گئتمیش (رفته) ، یئمیش (خورده شده)
* بن فعل + دیقیم/دیگیم : باخدیغیم (آنچه نگاهش کرده ام) ، آلدیغیم (آنچه خریده ام) ، گئتدیگیم (آنچه رفته ام) ، یئدیگیم (آنچه خورده ام)
* بن فعل + آجاق/اجک : باخاجاق (نگاه کردنی) ، آلاجاق (گرفتنی) ، گئده جک (رفتنی) ، یئیه جک (خوردنی)
مورد اخیر را نباید با قعل آینده ترکی اشتباه کنیم.

4ـ3: حالت وجوبی فعل
از ترکیب بن فعل با «مالی/مه لی» به وجود می آید. مانند: باخمالی (قابل نگاه کردن ، آنچه باید نگاه کرد) ، آلمالی (قابل گرفتن ، آنچه گرفتنی است) ، گئتمه لی (قابل رفتن ، رفتنی) ، یئمه


منبع وبلاگ :

آنا دیلی آموزش زبان ترکی

آموزش ,یادگیری زبان ترکی

http://turkishdili.blogfa.com/post-27.aspx


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 14 مرداد 1395