جانیم آذربایجان

تلگرامدا کانالیمیزا قاتیلین https://t.me/tarihbastan @tarihbastan

اذربایجان صمد وورغون

  آذربایجان

  چوخ کئچمیشم بو داغلاردان،

 دورنا گؤزلو بولاقلاردان؛

 ائشیتمیشم اوزاقلاردان

ساکیت آخان آرازلاری؛

سینامیشام دوستو، یاری...

 

  ائل بیلیر کی، سن منیمسن،

  یوردوم، یووام، مسکنیمسن،

آنام، دوغما وطنیمسن!

آیریلارمی کؤنول جاندان؟

آذربایجان، آذربایجان!

 

من بیر اوشاق، سن بیر آنا،

اودور کی، باغلییام سانا،

هانکی سمته، هانکی یانا

هئی اوچسام دا یووام سنسن،

ائلیم، گونوم، اوبام سنسن!

 

فقط سندن گئن دوشنده،

آیریلیق مندن دوشنده،

ساچلاریما دن دوشنده

بوغار آیلار، ایللر منی،

قیناماسین ائللر منی.

 

داغلاری نین باشی قاردیر،

آغ اؤرپگین بولودلاردیر.

بؤیوک بیر کئچمیشین واردیر؛

بیلینمه ییر یاشین سنین،


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 30 بهمن 1393

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر - شعری که باعث آفرینش سهندیه و بیشتر اشعار ترکی شهریار شد

در واقع نصیحت وسرزنش شهریار توسط سهند (شاعر ملی اذربایجان)بود

که باعث بیداری شهریار و بازگشت به اغوش وطنش اذربایجان و زبان مادریش ترکی شد

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر

حؤرمتلی اوستاد، بؤیوک شهریارا

بیر الیمده قلم، بیر الده کاغاز

خیالیم بویلانیر دامدان، دوواردان

باشیمدا یار باغین گزمک هاواسی

قاپیلار باغلیدیر، یول تاپیم هاردان

 

حاصارین دالیندا کؤنول وئردییم

او یار بیر باغ سالیب، سویو بولوردان

هئیواسی کهروبا، ناری یاقوتدان

تاغی فیروزه دن، دیوانی گولدن


ماوی ائیوانیندا ساز چالیر زهره

بورجوندا یای چکیب، دایانیب کئیوان

لاییقی وار گیره م قصرینه من ده

قیللی پاپاغیملان، سینیق سازیملان؟

شعرین قالانی  یازینین اردیندا

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
جمعه 24 بهمن 1393

چیلله (چله( فرهنگی اصیل متعلق به اذربایجان

چیلله (چله(

فرهنگی  اصیل متعلق به اذربایجان

Image result for ‫قار قیش و القیش‬‎

در زبان تورکی یای یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، (و نیز معناهایی که گفته خواهد شد)، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان) . در تورکی به تابستان نیز "یای" گفته می شود. از این رو وقتی گفته می شود "یایین چیلله سی"(چلّه تابستان)، (تداعی کننده ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله سی (چلّه ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج می رسد.  چیلله گئجه (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می شود "چیلله گئجه سی" (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی _تحت تأثیر تفسیرهای رایج_ به معنای شروع چلّه ی زمستان تلقی می شود که البته اینگونه نیست.

اینکه چرا "چیلله" یا "چِلّه" که معنای "زه کمان" و "محل نشستن ته تیر در کمان" و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد "بلندترین شب"، "شدت تابستان" و "شدت زمستان" (که دقیقا معادل “climax” _نقطه ی اوج_ آمده از زبان های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد "چهل" توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.  بدون هیچ تردیدی واژه ی "چیلله" یا "چلّه" با واژه ی یاد شده ی “climax” از یک ریشه و منشأ می باشد.

صدای (ل) دارای مفهوم "انتقال" می باشد. و تکرار یک صدا مفهوم استمرارِ تکراریِ حرکت و عملی را دارد. پس "چیلله" یا "چلّه" دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می افتد. درست مثل "پیلله" یا "پلّه" که در آن عمل انتقال و تکرار اتفاق می افتد. اگر "چلّه" معنی "چهل لا" نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود "چهل" از کجا آمده و دوم اینکه معنای "پلّه" چیست؟ منطقی است بپذیریم که "چهل" از "چیلله" حاصل شده است.

فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده اند. اما جان آیتو (John Ayto) اتیمولوژیست انگلیسی واژه ی “climax” را نهایتا از منشأ هندو اروپایی (kli-) می داند. اولا شما این مورد را با واژه ی "چیلله" یا "چلّه" تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند.


باز می گویند که واژه ی “lean” به معنی "تکیه دادن" نیز از همین ریشه است. متوجه می شوید که چرا در "چیلله" یا "چلّه" مفهوم محل نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟


"چیلله" اسمی است که از فعل "چیلمک" به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است. در بازی "چیلینگ-آغاج" (الک-دولک) به زدن "چیلینگ" یا "چیلیک" یا "چیلیهْ" (دولک) با "آغاج" (چوبدستی) از این فعل استفاده می شود: "چیل گلسین!" (بزن بیاد)! "چیلینگ" نیز از این فعل شاخته شده است.


"چیلمَک" اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می شود. یا تلنگری که بر سطح آب به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می شود. شکل دیگری از این فعل نیز هست که "چیله مَک" (افشاندن آب توأم با ضربه) است.


"پیلله" (پلّه) نیز از سیستم "چیلله" (چلّه) است، حتی به این شکل: "پیلوو" (pilov) و "چیلوو" (çilov) [پُلو و چِلو] نیز از یک شیوه و سیستم تولید واژگان استفاده می شود. آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می کنید در فارسی مصوت ها دچار تغییر شده: "پـُ" و "چـِ".


به مثال های دیگری از این دست  (جهت مطالعه ی بیشتر) دقت کنید که چگونه سیستم ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی آبدار)، سیلله (سیلی)، گولـله (گولّه، گلوله)، هؤرره، هوررا (نوعی غذای ساده¬ی روستایی) شیررا (شیره)، شوررا (احتمالا تبدیل به "شوربا" شده)، بلله (نانی که به صورت ساندویچ در می آورند). . . "پیلته" (فتیله [به خاطر وجود "ت" که علامت تعدی است] چیزی که به تدریج پایین آورده می شود). "گلّه"ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل "گلمک" (آمدن) "گلله" (هم-آمده) ایجاد شده باشد. کلله (کلّه)، نیز واژه¬ عربی "قلّه" از این مجموعه است که نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است. هرکلمه مورد نظر در ارتباط با کاربرد اسطوره ای که دارد دارای معناست. ............


قسمتی از مقاله چیلله  بقلم :استاد ناصر منظوری


   

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 23 بهمن 1393