عید نوروز عید باستانی ترکان یا روز آغاز بهار است.
زیباترین و قدیمی ترین روز برای سپاسگذاری از خداوند. روز خروج ترکان از ارکنه قون. آیینی که در نقطة مشترک فهم، اندیشه و رفتار ترکان جای گرفته است. قدیمی ترین مراسم ترکی که مفاهیم طبیعت، خدا و انسان را در محدودة دینی گؤگ ترکها یعنی باورهای شمنی و قامها در برمیگرفت. این عید در میان ترکان که بانی این عید باستانی هستند، با نامهای مختلفی چون اولوسون اولو گونو، یئنگی گون، مارت دوققوزو، مره که، قوجا بایرام، شکر بایرام، یاز بایرامی، سلطان بایرام و ... نامیده میشد.
با آغاز بهار و اولین روز از سال بر اساس تقویم 12 حیوانی باستانی ترک. از قرن هشتم پیش از میلاد تا کنون اقوام ترک این روز را جشن می گیرند و آیین های خاص آن را به جای می آورند.
واژة «بایرام» برابر نهاد واژة «عید» در زبان مردم آذربایجان است. این واژه از مصدر ترکی «بایراماق» یعنی جشن گرفتن گرفته شده است. این واژه به صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسی و به صورت «بیرام» وارد لهجة سوری زبان عربی و به صورت Bairam وارد زبان انگلیسی شده است. واژه های دیگر مرتبط با این واژه عبارتند از : بایراما (جشن، شادی)، بایراشما (جشن دسته جمعی)، بایراشماق(باهم جشن گرفتن)، بایرامچی (کسی که برای عید دیدنی بیاید)، بایرامچیلیق (هدیة نوروزی دختر نامزد)، بایرام سیری (روزهای مهم)، بایرامجالیق (هدایایی که در عید به کودکان بدهد)، بایرام قاری (برف نوروزی. در آذربایجان برف نوروزی خوش یمن است و آن را رمز فراوانی و برکت می دانند)، بایرام گون (جمعه)، بایراملاشما (عیددیدنی)، بایراملاشماق (دید و بازدید کردن در ایام عید. عید دیدنی کردن. به هم تبریک گفتن)، بایراملیق (عیدی. هدیة عید. مخصوص عید. عیدانه. مالیاتی که در گذشته به مناسبت عید نوروز و عید قربان به نفع خان اخذ میشد. آرایش. زینت)، بایرام یئمیشی (چرز. آجیل)، بایرام اولدوزو (ستارة کریسمس. از نظر ظاهری شبیه حسن یوسف است)، بایرام آیی (ماه اسفند)، بایرام آغاجی (درخت عید. کسی که دیر به دیر به دیدار دوستان برود)، بایرام باسدی (ناراحتی معده بر اثر پرخوری عید)، بایرام بیگی (کسی که بر اثر پرخوری در روز عید، دچار ناراحتی شده و با هر بار آروغ زدن، بوی بدی از دهانش بیرون آید) و ...
برای معادل واژة «عید نوروز» در زبان مردم آذربایجان، واژه هایی چون «اوغوز بایرامی» در قدیم الایام و «ایل بایرامی» یا «یاز بایرامی» وجود دارند. مسلماً تعیین زمانی برای پیدایش یک آئین کار بسیار دشواری است. اینکه از چه زمانی مردم آذربایجان روز اول بهار را جشن می گیرند، نیازمند نگاه کلی تری به تاریخ اقوام ساکن در اینجاست.
پس از پایان دو چلة بزرگ و کوچک، ماه اسفند یا آخرین ماه زمستان انجام می شود که در آذربایجان به آن نامهای «بایرام آیی»، «آلاچیلله»، «بوز آی» (Boz ay) و «بوغای» (Boğay)، «آلاچاپو» می گویند. در گویشهای دیگر زبان ترکی نیز این ماه با نامهایی چون «بیردین»، «سیغین»، «قیش قیران»و «قیشقی قوران» نامیده می شود.
مهمترین روز در این ماه روزهای چهارشنبه هستند. چهارشنبه در لهجه های مختلف زبان ترکی با نامهای «ائشمه بازار»، «اگیرمه» (Әyirmə)، «ایشیقلی»، «باراس»، «تاباق بازاری»، «گؤبکلی» (Göbəkli) و «چرشنبه» نامیده می شود. هر کدام از 4 چهارشنبة ماه اسفند بدلیل تقدس چهار عنصر آب، آتش، خاک، باد و به نامهای مختلف «سو چرشنبه سی» (چهارشنبة آب. بمناسبت ذوب شدن یخها و جاری شدن آب)، «اود چرشنبه سی»(Od çərşənbəsi) (چهارشنبة آتش. بمناسبت دمیده شدن گرما بر خاک و رویش)، «یئل چرشنبه سی» (چهارشنبة باد. بمناسبت وزش باد ملایم بهاری) و «توپراق چرشنبه سی» (چهارشنبة خاک.تقدس به برکت دادن زمین) نامیده می شود. چهارشنبة آخر سال را «قارا چرشنبه» (چهارشنبة سیاه») نیز می نامند چرا که در این روز به سر مزار مردگان می روند. «قارا» در این تعبیر به جهان زیرین اشاره دارد