تقریبا 95 سال از ظهور و سقوط نهضت مردمی آزادیستان میگذرد. آنچه از اندیشه و مرام خیابانی باقی مانده است، 202 شماره روزنامه تجدد و خاطرات ناقصی چند از دوستان و همسنگران وی میباشد.
میرزا کوچک خان حداقل این شانس را داشته که بعد از کشته شدنش یکی از همرزمان صاحب قلم وی-ابراهیم فخرایی- که از مرگ جان سالم بدر برده بود، دامن همت بر کمر زند و شرح کاملی از نهضت جنگل را در کتابی به عنوان سردار جنگل بنویسد و مطالبی دست اول و مبسوط از قیام میرزا کوچک خان به یادگار بگذارد.
ولی با اینکه چند نفری از کادر رهبری جنبش آزادیستان و از نزدیکان بسیار نزدیک خیابانی سالها پس از شهادت وی زندگی کردند و کتاب و مقاله نوشتند، هیچکدام از آنها به کاری که ابراهیم فخرایی در مورد جنبش جنگل انجام داد دست نزدند!! بدین ترتیب دست دشمنان داخلی و خارجی نهضت آزادیستان را در وارونه نشان دادن حقایق آزاد گذاشتند به همین جهت سمپاشی هایی از چپ و راست علیه جنبش آزادیستان و خیابانی به عمل آمده است.
ابراهیم شبستری یکی از اعضای حزب عدالت(سلف حزب کمونیست ایران) خیابانی را *دیکتاتور* حتی ضد انقلاب مینامد.
ق.ایلی ینسکی تاریخ نگار شوروی سابق جنبش آزادیستان را یک جنبش ضد مردمی معرفی میکند.
حزب کمونیست ایران هم در کنگره کمینترن انقلابیون چپ قدیمی، نهضت آزادیستان را مورد انتقاد شدید قرار داده و رهبر آن را به تهمت های ناروا متهم ساخت.
م.س.ایوانف نیز معتقد بود خیابانی برای توده های عظیم مردم و اهمیت قاطع آنها در مبارزه ارزش قایل نبود، لیکن ایوانف بعدها نظر خود را تغییر داد.
ایران شناس مغرب زمین از جمله مورخ لهستانی_ جرج لنزوسکی_ استاد دانشگاه هامیلتون در کتاب خود (رقابت روسیه و غرب در ایران) جنبس آزادیستان را به تجزیه طلبی متهم کرده و خیابانی را بلشویک خوانده است!!!
از سال 1945 میلادی به بعد تاریخ نگاران شوروی سابق، بویژه محققان و ایران شناسان جمهوری آزربایجان، با دید اصولی و منصفانه نهضت آزادیستان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند که از آن جمله میتوان غلام محمدلی، اسماعیل شمس،عباس پناهی ماکویی و محقق گرانقدر بانو شوکت تقی اوا را نام برد. این نوشته ها همگی دارای یک وجه مشترک میباشند و آن عبارت است از این است که در آنها جنبش خیابانی به عنوان یک جنبش دموکراتیک و ملی و ضد استعماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و از تهمتهای مورخان مغرب زمین و یکسونگریهای تاریخ نگاران قدیمی شوروی سابق در آنها اثری نیست.
به هر حال عامل اصلی این همه ضد و نقیض گویی های چپ و راست و خودی و بیگانه در مورد نهضت آزادیستان و مسبب عمده تهمت ها و وارونه نشان دادن حقایق، آن عده از همسنگران خیابانی است که بعد از شکست جنبش زنده ماندند و به خاطر ترس بیش از حد از کینه و نفرتی که خاندان پهلوی از آزادی و آزربایجانداشتند، مهر سکوت بر لب زدند.
اسماعیل امیر خیزی که یکی از اعضا ی برجسته کادر رهبری جنبش و از یاران بسیار نزدیک خیابانی بود، با سکوت سنگین خود روان قائد نهضت را از خود رنجه کرده است. وی پس از شکست نهضت عمر طولانی کرد و به مقام هایی مانند ریاست فرهنگ آزربایجان، رئیس دبیرستان دارالفنون تهران، بازرسی عالی وزارتی وزارت فرهنگ نایل آمد. سپس به تصحیح و تحشیه بوستان سعدی و دیوان عنصری پرداخت. سرانجام در سال 1339 خورشیدی کتاب باارزش قیام آزربایجان و ستارخان را تالیف نمود. لکن در مورد قیام آزادیستان و شیخ محمد خیابانی سکوت اختیار کرد و اسرار زیادی از این نهضت و قائد آن را با خود به گور برد.
مهندس کریم طاهرزاده ی بهزاد_ یکی دیگر از همسنگران خیابانی و از سر دستگان گارد ملی دموکرات های تبریز که بعدها کتاب قیام آزربایجان در انقلاب مشروطیت ایران را تالیف کرد به دعوت رضا شاه از برلین به تهران آمد و در کاخ سعد آباد به حضور وی رفت و همراه برادرش مهندسی و معماری چند کاخ سلطنتی را به عهده گرفت و...در نتیجه دانسته های دست اول و روشنگرانه بسیاری از نهضت آزادیستان را ناگفته باقی گذاشت.
ابوالقاسم فیوضات نیز که یکی از اعضای کادر رهبری و مشاور خیابانی بود، در توطئه سکوت علیه خیابانی و جنبش وی شریک و سهیم میباشد.
کسروی نیز شاهد و ناظر زندگی پر ماجرای خیابانی بوده است و خود قبلا یکی از اعضای فرقه دموکرات به حساب میامد، ولی بعدا از حزب خیابانی جدا میشود و در صف مخالفان شیخ قرار میگیرد و در کتاب تاریخ 18 ساله آزربایجان و تاریخ زندگی من درباره خیابانی و نهضت وی خصمانه و با لحنی کوبنده به قضاوت مینشیند و در این مورد مطالب تحریف شده و ضد و نقیضی ارایه میدهد.
منبع : جنبش آزادیستان شیخ محمد خیابانی،
یازاری عبدالحسین ناهیدی آذر