جیلولوق؛ فاجعه ای فراتر از درگیری نژادی – مذهبی
ارمنی هایی که به صورت پراکنده در سرزمین های ایران، عثمانی و قفقاز ساکن بودند، در طول جنگ های ایران – روسیه و عثمانی – روسیه همواره به عنوان ستون پنجم دشمن عمل کرده و منافع روس ها را با مشی خائنانه خود تامین می کردند.
انگلستان که نقش مهمی در انحراف و به بیراهه کشیده شدن انقلاب مشروطیت در ایران داشت می تواند بخش بزرگی از موفقیت خود را مدیون عوامل خیانت پیشه ارمنی باشد. قتل سردار مشروطه «ستار خان» در تهران به دست عوامل ارمنی با حمایت انگلستان صورت می گیرد.
رویای تشکیل کشور ارمنستان بزرگ در قلب سرزمین های اسلامی، همواره دلیلی بوده است بر وحشیگری ها و خونریزی ها به دست داشناک های ارمنی تا از این طریق ضمن پیاده کردن سیاست های روسیه و انگلستان – فرانسه در منطقه، حمایت های لازم برای نیل به رویای خود را کسب کنند.
مناطق قفقاز جنوبی و آذربایجان ایران درجنگ جهانی اول دارای اهمیت استراتژیک فراوانی بودند که این اهمیت استراتژیک تا پایان جنگ دوم و شروع جنگ سرد همچنان پابرجا می باشد. در نتیجه همین اهمیت بود که این مناطق همواره مورد توجه قدرت های منطقه و غرب بوده است. در جنگ های مابین دولت عثمانی و روسیه تزاری مناطق آذربایجان و قفقاز جنوبی محل مناقشه و رقابت این دو قدرت بر سر تسلط بر آن مناطق بوده است. در نتیجه ضعف و بی کفایتی حکومت مرکزی در تهران، در دوران استبداد صغیر تا پیروزی انقلاب اکتبربه مدت ۹ سال منطقه آذربایجان ایران در اشغال نیروهای روس بود و قوای عثمانی همواره تلاش می کردند این مناطق را در حوزه نفوذ خود قرار دهند. امتیاز اشغال آذربایجان ایران کفه ترازو را برای قوای متفق سنگین تر می کرد. همین اهمیت استراتژک می تواند یکی از دلایل تبدیل شدن آذربایجان به میدان رقابت قدرت های جهانی که خود مانعی برای توسعه و عاملی برای تخریب زیرساخت های تجاری در این منطقه می باشد.
ارامنه و سایر مسیحیانی که در طول جنگ های عثمانی – روسیه به دلیل خیانت و توطئه علیه دولت مرکزی از خاک های عثماتنی رانده شده بودند، درمنطقه قفقاز جنوبی و مخصوصا نواحی غربی آذربایجان ایران (در کل نواحی تحت نفوذ روس ها) ساکن می شوند و رفته رفته جمعیت و تاثیر گذاری شان در این مناطق با حمایت روس ها افزایش می یابد.
با وقوع انقلاب در روسیه و فروپاشی امپراتوری تزار، فرصت مناسبی برای ملیت های مختلف در محدوده مرزهای سیاسی روسیه تزاری پدید می آید تا در بازآرایی قدرت و در خلال فقدان دولتی مقتدر، برای خود جایگاه بهتری از نظر منافع سیاسی – اقتصادی دست و پا کنند. اقوام مسلمان منطقه قفقاز و آذربایجان نیز در حین این تحولات در تلاش برای رهایی از سلطه استبداد و دست یابی به استقلال ملی بودند. اما در این کشاکش اقوام، نزاع بین ملیت های مختلف بر سر زیاده خواهی ها و منافع بیشتر بحران آفرینی می کند. ارمنیانی که با فرصت ایجاد شده پس از فروپاشی امپراتوری تزار با قتل عام مسلمانان ایروان و شهرهای اطراف آن توانسته بودند برای خود محدوده مشخصی را ایجاد کنند، در شمال رود ارس پروژه ارمنستان بزرگ را با هدف تصاحب منطقه آذربایجان تا دستیابی به شهر باکو دنبال کرده و خونریزیها و وحشیگری های بی سابقه ای را بر مردم مسلمان آذربایجان با حمایت روس ها تحمیل می کنند.
در جنوب ارس وضع به همان روال و اندکی تفاوت ادامه دارد. آذربایجان جنوب ارس غارتگر دیگری علاوه بر ارمنیان را در خود جای داده است. اکراد ایل شکاک به رهبری سیمیتقو مدعی دیگری هستند که با همان شیوه تجاوز به خاک آذربایجان چشم دوخته اند. اکرادی که آنها نیز از سوی انگلستان و قوای متفق تغذیه می شوند تا به عنوان آلترناتیوی احتمالی به جای قوای روس و ارمنی ها در منطقه حفظ شوند.
گرچه نسل کشی مسلمانان غرب آذربایجان (فاجعه جیلولوق) با وحشیگری های ارامنه به وقوع پیوسته است اما بررسی تاریخی و علت شناسی این فاجعه بدون در نظر گرفتن نقش کردهای شیکاک و بدون بازخوانی طرح ایجاد منطقه کردستان در خاک های آذربایجان به عنوان مانعی در برابر پیشروی عثمانی ها در جنگ (به عنوان پروژه ای کوتاه مدت) و ایجاد خلوتگاهی برای نیروهای غرب در منطقه استراتژیکی همچون آذربایجان به منظور دسترسی به مسیر تجاری شمال – جنوب و تسلط بر خاورمیانه (به عنوان طرحی بلند مدت) ممکن نخواهد بود.
فراخوانی سریع ارتش روسیه از منطقه آذربایجان ایران پس از انقلاب ا
کتبر ۱۹۱۷ و خروج روسیه از جنگ، امکان حمل و خروج کامل مهمات و تسلیحات نظامی را به همراه ارتش سلب می کرد. بنابرین اغلب این مهمات در آذربایجان به دست نیروهای ارمنی ساکن که تحت تاثیر اندیشه ارمنستان بزرگ و همچنین انتقام جویی از مسلمانان بودند سپرده شد و بخش دیگری نیز به دست نیروهای کُرد به رهبری اسماعیل سیمیتقو افتاد.
خروج نیروهای روس از آذربایجان و اوضاع نابسامان روسیه پس از انقلاب، نیروهای متفق را بر آن می داشت تا جایگزینی برای قوای روس در منطقه قفقاز و آذربایجان ایجاد کنند. نیروهای مسیحی با اکثریت ارمنی ها با حمایت کامل انگلستان – فرانسه و تجهیزات روسی و کرد های شیکاک گوشه های مختلف طرح دفع قوای متحد و ایجاد شکاف در جهان اسلام و تسلط بر خاورمیانه به منظور اجرای نقشه های استعماری می باشند. دستیابی بر مستعمره بزرگ و پرجمعیتی همچون خاورمیانه و کشورهای مسلمان می توانست یکی از بزرگترین دستاوردهای جنگ برای قوای متفق باشد تا از این طریق جبران خسارت جنگ و بازسازی اقتصادی خود را پس از جنگ تسریع بخشند.
ارمنی های مسلح شروع به غارت و قتل عام مردم شهرهای ارومیه، سلماس و خوی می کنند. در این میان، سیمیتقو خواهان پیوستن به صف درنده ارمنی ها می شود تا با اتفاق بتوانند طرح خود را پیاده کنند. اما خیانت سیمیتقو و قتل بنیامین مارشیمون رهبر مذهبی ارمنی ها آتش وحشیگری را تشدید و می کند و ارمنی ها با کمک قوای پشتیبان رسیده از ایروان و شهرهای شمال ارس، قتل و غارت مسلمانان آذربایجان را شدت می بخشند. سیمیتقو خاک آذربایجان را برای خود می خواست و قتل عام مردم آذربایجان به دست ارامنه می توانست راه را برای سیطره اکراد بر آذربایجان هموار کند.
مردم مسلمان آذربایجان قربانی همیشگی قدرت های استعمارگر غربی بوده اند. تاریخ این مردم با مبارزه بر علیه استبداد و استعمار خارجی و سرکوب و ویرانی نوشته شده است. سقوط آذربایجان می توانست نتیجه جنگ های صلیبی را پس از گذشت صدها سال به گونه دیگری رقم زند. جنگ هایی که سعی در نابودی تمدن اسلامی داشتند و این بار قلعه شکست ناپذیر اسلام در آذربایجان مقاومت کرد. رسیدن قوای عثمانی نیروهای غارت گر ارمنی را از شهر ها بیرون و روانه آنسوی ارس می کند. قوای مسلمان عثمانی مسلمانان آذربایجان را نجات می دهند و در همان حین دولت مرکزی در تهران همچنان مشغول خرید و فروش خاک ایالات و ولایات می باشد.
در صورتی که ارمنی ها می توانستند شهرهای غرب آذربایجان را نیز همچون ایروان و سایر شهرهای مسلمان نشین شمال ارس قتل عام کنند و محور ایروان – نخجوان – وان تکمیل می شد، غده دیگری در دل سرزمین های اسلامی می رویید و جهان اسلام بی شک تکه تکه می شد. طرح ایجاد ممالک کوچک و ضعیف اسلامی مخصوصا در خاورمیانه به عنوان خلوتگاه و مستعمرات جهان غرب نابودی اندیشه اسلامی و وابستگی کامل به استعمارگران را دنبال می کرد و امروزه نیز این پروژه در منطقه ادامه دارد.
در نهایت بایستی گفت قتل عام مسلمانان آذربایجان در دو سوی ارس توسط ارامنه فراتر از یک درگیری نژادی-مذهبی بوده و امروزه درگیری ها در منطقه قره باغ و مقاومت اسلامی در این منطقه نمی تواند محدود به یک دولت یا کشور باشد و این مقاومت تمثیل گر تقابل جهان اسلام و جهان غرب می باشد که متاسفانه همچنان دور از چشم و در محاق نگه داشته شده است.