جانیم آذربایجان

تلگرامدا کانالیمیزا قاتیلین https://t.me/tarihbastan @tarihbastan

جنبش آزادیستان شیخ محمد خیابانی

Image result for ‫شیخ محمد خیابانی‬‎

تقریبا 95 سال از ظهور و سقوط نهضت مردمی آزادیستان میگذرد. آنچه از اندیشه و مرام خیابانی باقی مانده است، 202 شماره روزنامه تجدد و خاطرات ناقصی چند از دوستان و همسنگران وی میباشد.
میرزا کوچک خان حداقل این شانس را داشته که بعد از کشته شدنش یکی از همرزمان صاحب قلم وی-ابراهیم فخرایی- که از مرگ جان سالم بدر برده بود، دامن  همت بر کمر زند و شرح کاملی از نهضت جنگل را در کتابی به عنوان سردار جنگل بنویسد و مطالبی دست اول و مبسوط از قیام میرزا کوچک خان به یادگار بگذارد.
ولی با اینکه چند نفری از کادر رهبری جنبش آزادیستان و از نزدیکان بسیار نزدیک خیابانی سالها پس از شهادت وی زندگی کردند و کتاب و مقاله نوشتند، هیچکدام از آنها به کاری که ابراهیم فخرایی در مورد جنبش جنگل انجام داد دست نزدند!! بدین ترتیب دست دشمنان داخلی و خارجی نهضت آزادیستان را در وارونه نشان دادن حقایق آزاد گذاشتند به همین جهت سمپاشی هایی از چپ و راست علیه جنبش آزادیستان و خیابانی به عمل آمده است.
ابراهیم شبستری یکی از اعضای حزب عدالت(سلف حزب کمونیست ایران) خیابانی را *دیکتاتور* حتی ضد انقلاب مینامد.
ق.ایلی ینسکی تاریخ نگار شوروی سابق جنبش آزادیستان را یک جنبش ضد مردمی معرفی میکند.
حزب کمونیست ایران هم در کنگره کمینترن انقلابیون چپ قدیمی،  نهضت آزادیستان را مورد انتقاد شدید قرار داده و رهبر آن را به تهمت های ناروا متهم ساخت.
م.س.ایوانف نیز معتقد بود خیابانی برای توده های عظیم مردم و اهمیت قاطع آنها در مبارزه ارزش قایل نبود، لیکن ایوانف بعدها نظر خود را تغییر داد.
ایران شناس مغرب زمین از جمله مورخ لهستانی_ جرج لنزوسکی_ استاد دانشگاه هامیلتون در کتاب خود (رقابت روسیه و غرب در ایران) جنبس آزادیستان را به تجزیه طلبی متهم کرده و خیابانی را بلشویک خوانده است!!!
 از سال 1945 میلادی به بعد تاریخ نگاران شوروی سابق، بویژه محققان و ایران شناسان جمهوری آزربایجان،  با دید اصولی و منصفانه نهضت آزادیستان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند که از آن جمله میتوان غلام محمدلی، اسماعیل شمس،عباس پناهی ماکویی و محقق گرانقدر بانو شوکت تقی اوا را نام برد.  این نوشته ها همگی دارای یک وجه مشترک میباشند و آن عبارت است از این است که در آنها جنبش خیابانی به عنوان یک جنبش دموکراتیک و ملی و ضد استعماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و از تهمتهای مورخان مغرب زمین و یکسونگریهای تاریخ نگاران قدیمی شوروی سابق در آنها اثری نیست.
به هر حال عامل اصلی این همه ضد و نقیض گویی های چپ و راست و خودی و بیگانه در مورد نهضت آزادیستان و مسبب عمده تهمت ها و وارونه نشان دادن حقایق، آن عده از همسنگران خیابانی است که بعد از شکست جنبش زنده ماندند و به خاطر ترس بیش از حد از کینه و نفرتی که خاندان پهلوی از آزادی و آزربایجانداشتند، مهر سکوت بر لب زدند.
اسماعیل امیر خیزی  که یکی از اعضا ی برجسته کادر رهبری جنبش و از یاران بسیار نزدیک خیابانی بود، با سکوت سنگین خود روان قائد نهضت را از خود رنجه کرده است. وی پس از شکست نهضت عمر طولانی کرد و به مقام هایی مانند ریاست فرهنگ آزربایجان،  رئیس دبیرستان دارالفنون تهران، بازرسی عالی وزارتی وزارت فرهنگ نایل آمد. سپس به تصحیح و تحشیه بوستان سعدی و دیوان عنصری پرداخت. سرانجام در سال 1339 خورشیدی کتاب باارزش قیام آزربایجان و ستارخان را تالیف نمود. لکن در مورد قیام آزادیستان و شیخ محمد خیابانی سکوت اختیار کرد و اسرار زیادی از این نهضت و قائد آن را با خود به گور برد.
مهندس کریم طاهرزاده ی بهزاد_ یکی دیگر از همسنگران خیابانی و از سر دستگان گارد ملی دموکرات های تبریز که بعدها کتاب قیام آزربایجان  در انقلاب مشروطیت ایران را تالیف کرد به دعوت رضا شاه از برلین به تهران آمد و در کاخ سعد آباد به حضور وی رفت و همراه برادرش مهندسی و معماری چند کاخ سلطنتی را به عهده گرفت و...در نتیجه دانسته های دست اول و روشنگرانه بسیاری از نهضت آزادیستان را ناگفته باقی گذاشت.
ابوالقاسم فیوضات نیز که یکی از اعضای کادر رهبری و مشاور خیابانی بود، در توطئه سکوت علیه خیابانی و جنبش وی شریک و سهیم میباشد.
کسروی نیز شاهد و ناظر زندگی پر ماجرای خیابانی بوده است و خود قبلا یکی از اعضای فرقه دموکرات به حساب میامد، ولی بعدا از حزب خیابانی جدا میشود و در صف مخالفان شیخ قرار میگیرد و در کتاب تاریخ 18 ساله آزربایجان و تاریخ زندگی من درباره خیابانی و نهضت وی خصمانه و با لحنی کوبنده به قضاوت مینشیند و در این مورد مطالب تحریف شده و ضد و نقیضی ارایه میدهد.

 منبع :  جنبش آزادیستان شیخ محمد خیابانی،

یازاری عبدالحسین ناهیدی آذر

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 5 اسفند 1395

از تبریز قاجاری تا تبریز پهلوی!

Image result for ‫تبریز و آذربایجان‬‎
 تبریز در دوره قاجار، «شهر اولین ها» بود، نه اولین. چون بر اساس برخی تخمین ها جمعیت تبریز در دوره مشروطیت، سیصد هزار نفر و تهران دارای جمعیتی بالغ بر سیصد و پنجاه هزار نفر بود، مشهد هم هشتاد هزار نفر و اصفهان پنجاه هزار نفر جمعیت داشت. یعنی جمعیت تبریز در حالی که پنجاه هزار نفر از تهران کمتر بود، از مشهد چهار برابر و از اصفهان شش برابر بیشتر بود. در آن موقع تبریز پایتخت دوم ایران محسوب می شد و ولیعهد نشین تلقی می شد. عباس میرزا سیاستمدار اصلاح طلب و ولیعهد فتحلعلیشاه در تبریز اقامت داشت و با فرزانگی و هوشمندی، سعی در اصلاح امور داخلی ایران و البته اداره جنگ دشوار با امپراتوری روسیه را در اراضی شمالی آذربایجان را داشت. او به فکر تجهیز و مدرنیزه سازی ارتش بود و دانشجویانی را هم به اروپا اعزام کرد. عباس میرزا تبریز را بسیار دوست داشت و در آبادانی و عمران آن تلاش بسیار کرد. چنانکه به گفته خانم نیکی آر کدی - محقق آمریکایی - در کتاب ریشه های انقلاب ایران، تبریز در دوران قاجارها، پایتخت فرهنگی ایران بود و تهران پایخت سیاسی آن و رقابتی سخت میان این دو شهر جریان داشت. تبریز در واقع دروازه اروپا تلقی می شد، مدرن ترین افکار سیاسی و دینی از تبریز و به طور کلی از آذربایجان وارد ایران می شد. متفکران سیاسی و دینی ایران، عمدتا آذربایجانی بودند. اولین روزنامه ها، اولین چاپخانه، اولین سینما و سالن تئاتر و اپرا و مدارس مدرن و حتی نخستین اداره شهرداری در تبریز بنا نهاده شد. افکار مدرن سوسیالیستی از طریق تبریز و آذربایجان به ایران رخنه کرد. در آن زمان تعداد روزنامه های منتشره در شهرهایی مثل تبریز و اردبیل برابر با کل روزنامه های ایران بود و این نکته نشان می دهد که چرا در دوره قاجار، تبریز به گفته خانم کدی پایتخت فرهنگی ایران تلقی می شد.
تبریز اما به همان اندازه که در دوران قاجار، اعتبار و رونق بالا و بی نظیری داشت و از نقش سیاسی و فرهنگی منحصر به فرد برخوردار بود و در واقع سرنوشت سیاسی ایران، در گرو آن بود، در دوران پهلوی ها به شدت مورد کینه و غضب پهلوی ها واقع شد و عملا سیاست هایی از طرف دولت پهلوی اول و دوم اعمال شد تا تبریز منزوی و سرکوب شود و نتواند در برابر دیکتاتوری پهلوی قد علم کند. برای پهلوی ها، تبریز همیشه نقطه خطر تلقی می شد و پهلوی ها به دیده امنیتی به آن می نگریستند. سرمایه گذاری ها در تبریز به شدت رو به افول گذاشت و تبریز که زمانی با تهران، هوای رقابت داشت، به شهری زخم خورده و مورد انتقام مبدل گشت. تبریز شهر آزادیخواهی و در واقع «پاریس ایران» بود و نظام دیکتاتوری پهلوی این مطلب را بر نمی تابید. پهلوی ها خوش نداشتند ستارخان ها یا باقرخان ها و خیابانی ها و پیشه وری های دیگری از تبریز سر بردارند و طومار حکومت خودکامه آنها را فرو پیچند. برای پادشاهان پهلوی، تبریز همیشه به عنوان دشمن بالقوه ردیف اول تلقی می شد: دشمنی که پهلوی ها مطمئن بودند که یک روز بر علیه آنها سر بر خواهد داشت. لذا راه حل این معضل برای پهلوی ها، تضعیف فرهنگی تبریز و آذربایجان، به گونه ای بود که در غرقاب جهل نتوانند، سودای علمداری سیاست و فرهنگ را داشته باشند. اینجا بود که نوبت به ممنوع سازی تدریس زبان ترکی در مدارس تبریز و ‌آذربایجان رسید، امری که در تمام دوران قاجار بی سابقه بود. «بی زبان » کردن و «بریدن زبان» تبریز و آذربایجان، البته مقدمه ای بود بر زجر کش کردن پاریس ایران که سنت آزادیخواهی و لیبرالیته آن، آوانگارد هر جریان ترقیخواهانه در ایران بود.
 

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 5 اسفند 1395

پیام دبیرکل یونسکو به مناسبت روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه) وتاریخچه روز زبان مادری و پوستر زبان مادری سال 2017

سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد همانند سالهای پیش پوستر، شعار و پیام سالانه روز جهانی زبان مادری را منتشر کرد. این سازمان همچنین شعار امسال روز جهانی زبان مادری را ”پیش به سوی آینده ای پایدار از طریق آموزش چندزبانه” اعلام کرده است.




خانم ایرینا بوکوا دبیر کل یونسکو به مناسبت روز جهانی زبان مادری در تاریخ 21 فوریه 2017 مانند هرسال پیامی صادر کرده که ترجمه فارسی این پیام بدین شرح است:

” به مناسبت روز جهانی زبان مادری،‌ تقاضا می‌کنم که ظرفیت آموزش چندزبانه در نظام های اجرایی و آموزشی،‌ ترجمان فرهنگی و رسانه ها،‌ فضای مجازی و تجارت و در همه جا به رسمیت شناخته شود.”

همچنین در وب سایت سازمان یونسکو آمده است: یونسکو روز جهانی زبان مادری را در ۲۱ فوریه ۲۰۱۷ تحت عنوان ‘پیش به سوی آینده ای پایدار از طریق آموزش چندزبانه’ گرامی‌می‌دارد

برای میدان دادن به توسعه پایدار در سراسر جهان،‌ دانش آموزان بایستی به زبان مادری و سایر زبان ها آموزش ببینند. از طریق تسلط بر زبان اول یا زبان مادری است که فراگیری مهارت های اساسی من جمله خواندن، نوشتن و حساب میسر می‌شود. زبان های محلی به ویژه زبان های اقلیتی یا بومی ‌دریچه انتقال فرهنگ ها،‌ ارزش ها و دانش سنتی محسوب می‌شوند. بنابراین، این زبان ها نقش مهمی‌را در پیشبرد آینده ای پایدار ایفا می‌کنند.‌

تاریخچه زبان مادری

تاریخچه پیدایش روز جهانی زبان مادری به حرکتهای دانشجویان دانشگاه‌های بنگلادش در سال ۱۹۵۲ برمی‌گردد. زمانی که تعداد زیادی از دانشجویان بنگالی در اعتراض به تحمیل زبان اردو به عنوان زبان رسمی‌و دیوانی در بنگلادش (پاکستان شرقی آن زمان) توسط دولت پاکستان در محوطه دانشگاه داکا توسط ماموران دولت پاکستان به رگبار بسته شدند. دانشجویان با هدف به رسمیت شناساندن زبان مادری مردم سرزمین‌شان یعنی زبان «بنگلا» یا «بنگالی» اقدام به تظاهرات وسیع کردند. زبان رسمی‌که در مدارس و دانشگاه‌های بنگلادش در آن زمان تدریس می‌شد زبان پاکستانی (اردو) بود. تظاهرات گسترده دانشجویان و اساتید دانشگاه داکا در روزهای ۲۱ و ۲۲ فوریه سال ۱۹۵۲ اتفاق افتاد و ماموران دولت پاکستان در تیراندازی به دانشجویان و اساتید دانشگاه تعدادی از آنان از جمله ابوالبرکت استاد دانشگاه داکا، رفیع الدین احمد دانشجو، شوفیر رحمان کارمند عالیرتبه دادگاه عالی بنگلادش را کشتند. اما ایستادگی و مقاومت دانشجویان، اساتید دانشگاهها و فعالان فرهنگی بنگلادش باعث شد که در سال ۱۹۵۶ مجدداً زبان بنگالی به رسمیت شناخته شد. تداوم مبارزات مردم و فعالان سیاسی و فرهنگی باعث شد که در سال ۱۹۷۱ بنگلادش از پاکستان جدا و استقلال پیدا کند.

پس از استقلال، مراسم روز ملی زبان مادری در بنگلادش همه ساله در ۲۱ فوریه با شکوه خاص برگزار می‌شد تا اینکه در ۱۷ نوامبر ۱۹۹۹ سازمان آموزشی، علمی‌و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) پیشنهاد رسمی‌کشور بنگلادش برای اعلام ۲۱ فوریه به عنوان «روز جهانی زبان مادری» را پذیرفت و ۱۸۸ کشور عضو یونسکو از جمله جمهوری اسلامی‌ایران به آن رای داده و آنرا تائید کردند.

از وبسایت یول پرس رسانه تورکان ایران


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
سه شنبه 3 اسفند 1395