جانیم آذربایجان

تلگرامدا کانالیمیزا قاتیلین https://t.me/tarihbastan @tarihbastan

میرزا علی‌اکبر صابر



میرزا علی‌اکبر صابر

 

میرزا علی‌اکبر طاهرزاده صابر شاعر اجتماعی و انقلابی جمهوری آذربایجان بود.

او در ۱۸۶۲ در شهر شماخی آذربایجان زاده شد. در کودکی به مکتب رفت


و پس از دایر شدن مدارس جدید در باکو به مدرسه رفت.

در ۱۸۸۴ برای زیارت سفری به مشهد و سمرقند و بخارا کرد و مدتی هم به کربلا رفت.

مدت‌ها به فارسی و ترکی آذربایجانی غزل و قصیده می‌سرود.


sabir.jpg




 پارادیر

آدمی آدم ائیله ین پارادیر،
پاراسیز آدمین اوزو قارادیر!

قوی نه اصلین نجابتین اولسون،
نه نجیبانه حالتین اولسون،
باش – آیاق عیب ایچینده اولسان دا
تک بو عالمده دؤولتین اولسون؛
آدمی آدم ائیله ین پارادیر،
پاراسیز آدمین اوزو قارادیر!

اولماسین فهمین، عقلین، ادراکین،
وار نه غم، تا کی، واردیر املاکین؛
آتش خانه سوز ملت ایکن
هر کسین سجده گاهیدیر خاکین؛
آدمی آدم ائیله ین پارادیر،
پاراسیز آدمین اوزو قارادیر!

اولماییر اولماسین دا انصافین،
دوت قانین شیشه ایچره اصنافین،
تا کی، وار الده بئش بوچوق قوروشون
معتبر سن گؤزونده اشرافین؛

آدمی آدم ائیله ین پارادیر،
پاراسیز آدمین اوزو قارادیر!

 

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 18 اسفند 1393

یوردوم


شاعر دده کاتب

عبدالرحمان طیار قولنجی متخلص به دده کاتیب (زاده ۱۳۰۴  در روستای قولنجی (قولونجو) ارومیه 

در گذشته  دوم اسفند ۱۳۸۷-روز زبان مادری- در همان روستا) شاعر آذربایجانی است 

و با عنوان قولونجولو دده کاتیب مشهور است


DadaKatib-2.jpg


یوردوم


ایسترم قیساجا تعریف ائیله یم

شهرتین یاییلیب هر یانا یوردوم

من سنین اوغلونام سن منیم آنام

آنانی دگیشمم جهانا یوردوم

 

شهرتین اوجالیب توتوب هر یانی

سولارین یئتیریر در مرجانی

داغلارین داشلارین زبرجد کانی

دوز گن لرین بنزر رضوانا یوردوم

 

شیرین سولارین وار کیمیا توپراغین

یئر آلتی قیناقلار دالدا بوجاغین

ایستی دیر سویوماز قیزغین اوجاغین

اود وورار خایینا، دوشمانا یوردوم

...

بقیه در  ادامه مطلب


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 18 اسفند 1393
بؤلوملر : دده کاتیب ,

هزار کلمه ترکی در دری



هزار کلمه ترکی  در دری


اُتراق
= اوْتوُراق = اوتور (اوتورماق = نشستن) + اق (اک) = نشست ، جلوس ، استراحت کاروان بعد از یک حرکت طولانی

آتیلا
= آتیلا = آتیل (آتیلماق = پریدن) + ا (اک) = کسی که خوب پرش کند ، چابک ، امپراطور بزرگ ترکان هون که 1500سال پیش ازآسیای میانه تا اروپا حکومت می کرد (435-453 م)

اُردک
= اؤرده ک = اؤرته ک = اؤرت (اؤرتمک = پوشاندن) + اک (اک) = پوشش ، پرنده ای که در بدن خود پوششی روغنی برای جلوگیری از نفوذ آب به بدنش دارد

 آزار
= آزار = آز (آزماق = منحرف شدن ، گم شدن ، بیمار شدن) + ار (اک) = بیماری ، (رفتارِ) غیر صحیح و با اذیت ؛ آزار دوتماق = بیمار شدن ، توْیوق آزاری = بیماری نیوکاسل در مرغها ، ککلیگی آزماق = مسموم شدن و فساد معده

 آسمان
آسیمان و آسمان = آس (آسماق = آویختن) + مان (اک مبالغه و تشبیه) = شبه آویزان ، بسیار آویزان

النگو
= ال (دست) + انگی (اک) = مربوط به دست ، دستبند ؛ ترکیب النگو مانند ازنگو (ه.م) است.

  امید
= اُومید و اُوموُد = اُوم (اوُمماق = چشم براه ماندن) + اُود (اک) = چشم براه ماندن ، انتظار ؛ امیدوار = امید + وار (دارا) = دارای امید ؛ در ترکی معاصر مصدر اومماق را وقتی بکار می برند که بچه ای بوی خوش غذائی را بشنود و آنرا هوس کند که مجازاً از معنای فوق برداشت شده است: وای بر مشتاق و بر اومید او × حسرتا بر حسرت جاوید او / مولوی

بابک
= بای بک = بای (بزرگ ، بیگ) + بک (بیگ) = بیگ بزرگ ، خان خانان

بشقاب
= بوْش (خالی) + قاب (ظرف) = ظرف خالی ، از ظروف آشپزی


بقیه در ادامه مطلب

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
سه شنبه 5 اسفند 1393

عید نوروز عید باستانی ترکان یا روز آغاز بهار است.



عید نوروز عید باستانی ترکان  اذربایجان ایران یا روز آغاز بهار است. 


Image result for ‫عید باستانی ترکان‬‎


زیباترین و قدیمی ترین روز برای سپاسگذاری از خداوند.

 روز خروج ترکان از ارکنه قون. آیینی که در نقطة مشترک فهم، اندیشه و رفتار ترکان جای گرفته است. قدیمی ترین مراسم ترکی که مفاهیم طبیعت، خدا و انسان را در محدودة دینی گؤگ ترکها یعنی باورهای شمنی و قامها در برمی‌گرفت. این عید در میان ترکان که بانی این عید باستانی هستند، با نامهای مختلفی چون اولوسون اولو گونو، یئنگی گون، مارت دوققوزو، مره که، قوجا بایرام، شکر بایرام، یاز بایرامی، سلطان بایرام و ... نامیده می‌شد.



با آغاز بهار و اولین روز از سال بر اساس تقویم 12 حیوانی باستانی ترک.

 از قرن هشتم پیش از میلاد تا کنون اقوام ترک این روز را جشن می گیرند و آیین های خاص آن را به جای می آورند.

واژة «بایرام» برابر نهاد واژة  عربی«عید»

(باید یاد اور شویم کلمه عید عربی  می  باشد) و در فارسی  جدیدا معادل شادروز  را به کار می  برندالبته وازه جشن نیز است که اگر  این را به کار ببریم می  شود جشن نوروز  که با کاربرد و فرهنگ نوروز  همخانی  ندارد) 

در زبان مردم آذربایجان است. این واژه از مصدر ترکی «بایراماق» یعنی جشن گرفتن گرفته شده است.واژه های دیگر مرتبط با این واژه عبارتند از : بایراما (جشن، شادی)و ...(در ادامه مطلب این مثالها کامل امده)



آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 4 اسفند 1393

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر - شعری که باعث آفرینش سهندیه و بیشتر اشعار ترکی شهریار شد

در واقع نصیحت وسرزنش شهریار توسط سهند (شاعر ملی اذربایجان)بود

که باعث بیداری شهریار و بازگشت به اغوش وطنش اذربایجان و زبان مادریش ترکی شد

اؤزگه چیراغینا یاغ اولماق بسدیر

حؤرمتلی اوستاد، بؤیوک شهریارا

بیر الیمده قلم، بیر الده کاغاز

خیالیم بویلانیر دامدان، دوواردان

باشیمدا یار باغین گزمک هاواسی

قاپیلار باغلیدیر، یول تاپیم هاردان

 

حاصارین دالیندا کؤنول وئردییم

او یار بیر باغ سالیب، سویو بولوردان

هئیواسی کهروبا، ناری یاقوتدان

تاغی فیروزه دن، دیوانی گولدن


ماوی ائیوانیندا ساز چالیر زهره

بورجوندا یای چکیب، دایانیب کئیوان

لاییقی وار گیره م قصرینه من ده

قیللی پاپاغیملان، سینیق سازیملان؟

شعرین قالانی  یازینین اردیندا

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
جمعه 24 بهمن 1393

چیلله (چله( فرهنگی اصیل متعلق به اذربایجان

چیلله (چله(

فرهنگی  اصیل متعلق به اذربایجان

Image result for ‫قار قیش و القیش‬‎

در زبان تورکی یای یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، (و نیز معناهایی که گفته خواهد شد)، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان) . در تورکی به تابستان نیز "یای" گفته می شود. از این رو وقتی گفته می شود "یایین چیلله سی"(چلّه تابستان)، (تداعی کننده ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی تابستان که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.

قیشین چیلله سی (چلّه ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دوبار به اوج می رسد.  چیلله گئجه (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می شود "چیلله گئجه سی" (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی _تحت تأثیر تفسیرهای رایج_ به معنای شروع چلّه ی زمستان تلقی می شود که البته اینگونه نیست.

اینکه چرا "چیلله" یا "چِلّه" که معنای "زه کمان" و "محل نشستن ته تیر در کمان" و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد "بلندترین شب"، "شدت تابستان" و "شدت زمستان" (که دقیقا معادل “climax” _نقطه ی اوج_ آمده از زبان های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد "چهل" توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند.  بدون هیچ تردیدی واژه ی "چیلله" یا "چلّه" با واژه ی یاد شده ی “climax” از یک ریشه و منشأ می باشد.

صدای (ل) دارای مفهوم "انتقال" می باشد. و تکرار یک صدا مفهوم استمرارِ تکراریِ حرکت و عملی را دارد. پس "چیلله" یا "چلّه" دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می افتد. درست مثل "پیلله" یا "پلّه" که در آن عمل انتقال و تکرار اتفاق می افتد. اگر "چلّه" معنی "چهل لا" نیز داشته باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود "چهل" از کجا آمده و دوم اینکه معنای "پلّه" چیست؟ منطقی است بپذیریم که "چهل" از "چیلله" حاصل شده است.

فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده اند. اما جان آیتو (John Ayto) اتیمولوژیست انگلیسی واژه ی “climax” را نهایتا از منشأ هندو اروپایی (kli-) می داند. اولا شما این مورد را با واژه ی "چیلله" یا "چلّه" تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی مشابهی هستند.


باز می گویند که واژه ی “lean” به معنی "تکیه دادن" نیز از همین ریشه است. متوجه می شوید که چرا در "چیلله" یا "چلّه" مفهوم محل نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟


"چیلله" اسمی است که از فعل "چیلمک" به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است. در بازی "چیلینگ-آغاج" (الک-دولک) به زدن "چیلینگ" یا "چیلیک" یا "چیلیهْ" (دولک) با "آغاج" (چوبدستی) از این فعل استفاده می شود: "چیل گلسین!" (بزن بیاد)! "چیلینگ" نیز از این فعل شاخته شده است.


"چیلمَک" اسم تلنگر شدید است که در آن ریگِ کوچکی بین پشت ناخن سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب می شود. یا تلنگری که بر سطح آب به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می شود. شکل دیگری از این فعل نیز هست که "چیله مَک" (افشاندن آب توأم با ضربه) است.


"پیلله" (پلّه) نیز از سیستم "چیلله" (چلّه) است، حتی به این شکل: "پیلوو" (pilov) و "چیلوو" (çilov) [پُلو و چِلو] نیز از یک شیوه و سیستم تولید واژگان استفاده می شود. آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می کنید در فارسی مصوت ها دچار تغییر شده: "پـُ" و "چـِ".


به مثال های دیگری از این دست  (جهت مطالعه ی بیشتر) دقت کنید که چگونه سیستم ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی آبدار)، سیلله (سیلی)، گولـله (گولّه، گلوله)، هؤرره، هوررا (نوعی غذای ساده¬ی روستایی) شیررا (شیره)، شوررا (احتمالا تبدیل به "شوربا" شده)، بلله (نانی که به صورت ساندویچ در می آورند). . . "پیلته" (فتیله [به خاطر وجود "ت" که علامت تعدی است] چیزی که به تدریج پایین آورده می شود). "گلّه"ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل "گلمک" (آمدن) "گلله" (هم-آمده) ایجاد شده باشد. کلله (کلّه)، نیز واژه¬ عربی "قلّه" از این مجموعه است که نشانگر قدیمی بودن این ساختار واژه ساز است. هرکلمه مورد نظر در ارتباط با کاربرد اسطوره ای که دارد دارای معناست. ............


قسمتی از مقاله چیلله  بقلم :استاد ناصر منظوری


   

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
پنجشنبه 23 بهمن 1393

آی اوغول

آی اوغول، یالتاغدان یالانچیدان آداما مگر دایاغ اولار؟

ایگیدین دایاغی داغ اولسون گره ک

داغ کیمی خالقی قویوب سن کیمه سویکنمیسن؟

ائشیتمه میسن کی دییلر: دایاغی داغ اولانین باشی گویلره چاتار؟

 cfe1a1a0d09f194c70da1a3f33e83278-425

بویوک دایاق 1962

--------------------------------------------------------

?Ay oğul, yaltağdan yalançıdan adama məgər dayaq olar

Igidin dayağı dağ olsun gərək

?Dağ kimi xalqı qoyub sən kimə söykənmisən

?Eşitməmisən ki diyələr: dayaği dağ olanın başi goylərə çatar


Böyük dayaq 1962

 

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
دوشنبه 29 دی 1393

" هوشنگ جعفری "

گینه آرغین ، گینه یورغون ، گینه بیر غملی اوره ک

یارالی قوش کیمی چیرپینمادادیر ،

گینه نیسگیللی اوره ک یانما دادیر

کوز کوز اوسته قالانیر نئیله مه لی

آلیشیر دالغالانیر نئیله مه لی

سرّیمی نه آتا بیلدی نه آنا ...

 

 

" هوشنگ جعفری "

زنگانلی

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
شنبه 27 دی 1393

شهریار

عؤمروُن نئجه گئچدی ؟

 

بیر اوشاقلیقدا خوش اولدوم اودا یئر گؤی قاچاراق

قوش کیمی داغلار اوچوب ، یئل کیمی باغلار گئچدی

 

صونرا بیردن قاطار آلتیندا قالیب ، اوستومدن

دئیة بیللم نه قدر سئل کیمی داغلار گئچدی

 

اورة گیمدن خبر آلسان : « نئجه گئچدی عؤمرون ؟ »

گؤز یاشیملا یازاجاق « من گونوم آغلار گئچدی »

 

آردینی اوخو(بقیه مطلب)
شنبه 27 دی 1393
بؤلوملر : شهریار,

آنا دیلیم

آنا دیلیم

نازلی شیرین دیل واریم ، ئوزگه دیله یازمارام

دوغراسالاردا منی اُوز دیلیمی آتمارام

جنتی وئرسز منه ، دونیانی ساتساز منه

من آنامین ناز دیلین باشقا دیله ساتمارام

شهریاریم دوز دییب قاتما دیلین دیللره

من بو گوزل تورک دیلین آیری دیله قاتمارام

باخ بو دیلین سایه سی ، گزدی آدیم دیللره

اولماسا گر بو دیلیم هئچ یئره من چاتمارام

اوندا کی من اولموشم قورلایین اوز یوردوما

چون بودور عادت منیم ئوزگه یئره یاتمارام

قبریمین اوستونده سیز تورکی بو شعری یازین

اوز دیلیمی آتمارام ، باشقا دیله ساتمارام

قبریمین اوستونده سیز تورکی بو شعری یازین

اوز دیلیمی آتمارام ، باشقا دیله ساتمارام

5p2c_355205_730.jpg


آردینی اوخو(بقیه مطلب)
شنبه 27 دی 1393